Tuesday, October 31, 2006

سازمان جندالله و جنبش ملی بلوچستان
سازمان جندالله که به لحاظ تاريخی بسيارجوان است، با دوعمليات بزرگ نظامی يکی در اطراف جالق ويگری درجاده بين زابل ـ زاهدان که به عمليات تاسوکی شهرت يافت، درابعادی گسترده چه درايران وچه درکشورهای خارجی مطرح گشت. مبارزين جندالله دردوعمليات ياد شده موفق شدند تا شمارقابل توجهی ازمزدوران رژيم جهل وسرکوب جمهوری اسلامی ايران را به هلاکت برسانند وتعدادی را نيزبا خود به گروگان ببرند.مردم بلوچ درطول 27 سالی که ازعمرننگين جمهوری اسلامی ايران ميگذرد، به هيچکدام ازابتدائی ترين خواسته های انسانی خود نرسيده اند. اعتياد بيداد ميکند، بيکاری وبی روزگاری حد ومرزنمی شناسد، بلوچها قصداً ازادامه تحصيل بازداشته ميشوند، مسئولين تهرانی وزابلی آگاهانه بلوچها را ازاداره جات دولتی پاکسازی کرده وبرطبق بخشنامه های محرمانهُ خويش ازاستخدام بلوچها با شدت هرچه تمامترجلوگيری کرده و.... ودر يک کلام با مسئله بلوچ وبلوچستان برخوردی به مراتب بد ترازآنچه صهيونيستها با فلسطينيان دارند، بعمل می آورند.عوامل رژيم تهران که برتمامی پستهای دولتی بلوچستان تکيه زده وبه مکيدن خون بلوچهای ستمکشيده مشغولند، بيشرمانه دم ازوحدت بلوچ وغيره ميزنند. ديد کثيف اين اقليت حاکم که پشتوانه ضد مردمی تهران را با خود يدک ميکشند، اينست که بلوچها را به سکوت مطلق وادارند وازآنان به حيث برده وغلام کارگيرند. والا وحدت وبرابری درحتی ادبيات تحميلی فارسی نيزتعريفی غيرازاين دارد. اينکه به بلوچها بگويند که " تحصيل برای فرزندان شما مفيد نيست، اشتغالتان دراداره جات دولتی به صلاح مملکت نمی باشد، بلوچها نبايد دراموربلوچستان دخالت کنند، زبان بلوچی وفرهنگ وسنن ملت بلوچ بی ارزشند و..." وحدت پديد نخواهد آورد.بربسترچنين شرایطی، آقای عبدالمالک بلوچ(ريگی) رهبرسازمان جندالله که ديگرتوان مشاهده ظلم وبيعدالتيهای مزدوران رژيم تهران را نداشت وخود نيزقربانی جنايات آنان شده بود، مردانه اسلحه به دست گرفت وبا ملت ستم کشيده خويش عهد بست تا درراستای رهائی آنان دمی ازپای ننشيند. حمايتهای مادی ومعنوی اکثريت مردم به جان آمده بلوچ ازستم مزدوران رژيم درتمامی مناطق بلوچستان، ازسازمان جندالله، بخصوص پس ازعمليات قهرمانانه تاسوکی نشانه بارز نفرت وانزجارملت بلوچ ازمسئولين ودست اندرکاران دولتی دربلوچستان است.سازمان جندالله، قصد خويش را ازبرافراشتن پرچم مبارزه برعليه جمهوری اسلامی ايران، پايان بخشيدن به ستم های ملی ومذهبی دربلوچستان اعلام داشته است. رفع ستم ملی ـ مذهبی خواست هربلوچی ميباشد وهرحزب وسازمانيکه درجهت محو و از ميان برداشتن اين بيعدالتيای اجتماعی دربلوچستان مبارزه کند، طبيعتاً ازسوی اقشارگوناگون مردم بلوچ حمايت خواهند شد.زمانيکه رژيم تهران آشکارا دريافت که باگذشت بيش ازيک ربع قرن، دربلوچستان منفورخاص وعام است، قاتل مشهورزندانيان سياسی، آخوند ابراهيم نکونام را ازتهران به بلوچستان اعزام داست تا ازمردم بلوچ انتقام بگيرد. نکونام جنايتکار، درطی ماههای گذشته صدها جوان بلوچ را بدون کوچکترين جرمی به جوخه های اعدام سپرده ويا درکوچه وخيابان به رگبارگلوله بسته وازپای درآورده اند.باندهای گوناگون سرکوبگررژيم، هم اينک بلوچستان را به زندانی وسيع تبديل ساخته وهمه روزه برجنايات خويش می افزايند. آنان نيک ميدانند که به تنهائی و صرفاً با تکيه به نيروهای مزدور وارداتيشان به بلوچستان، قادر به سرکوب جنبشی که ريشه درواقعيتهای عينی منطقه دارد نخواهند شد، لذا به جاسوسان وعوامل مزدورمحلی خود روی آورده وهمگی را درراستای ضربه زدن به نيروهای مسلح مترقی ومردمی بلوچ، بخصوص مبارزين سازمان جندالله بسيج کرده اند.جاسوسان بلوچی که با دريافت مبلغی ناچيز، تن به خيانت برعليه ملت بلوچ ميدهند، بايد از تجارب نکبت بارمزدورانی که جهت قتل دادشاه با عوامل حکومت پهلوی دست همکاری درازکردند، عبرت بگيرند ونفرت وانزجارابدی مردم بلوچ را متوجه خويش نسازند. اين رژيم دوست هيچ بلوچی نبوده ونخواهد بود وبا توجه به ماهيت جنايتکارانه ای که دررابطه با مسائل داخلی وبين المللی دارد، رفتنی است. هيچ ديکتاتوری درجهان ابدی نخواهد بود، اينرا همگان میدانند.جندالله، سازمانيست ملی ومترقی که بخاطرکسب حقوق غصب شده ملت بلوچ مبارزه ميکند، ملتی که توسط حکومت مذهبی تهران به اسارت درآمده وهيچگونه نقشی درتعيين سرنوشت خود ندارد. بنابراين برتمامی احزاب وسازمانهای سياسی، نيروها وشخصيتهای ملی بلوچستان است که به هرنحوممکن ازآنان حمايت بعمل آورده وبدينترتيب به وظيفه ملی خويش عمل کنند. باشد تا رژيم جنايتکارجمهوری اسلامی ايران، درپيشبرد اهداف ضد ملی خود دربلوچستان ناکام بماند.
امير بلوچ۲۹ اکتبر ۲۰۰۶

Wednesday, October 25, 2006


به جرم مخالفت با سرمایه داریفعالیت سازمان جوانان کمونیست "چک" ممنوع شد
دو روزنامه چپ گرای "یونگه ولت" و "نویس دویچلند" نوشتند: وزارت داخلی چک سازمان جوانان کمونیست این کشور را به بهانه مخالفت با مالکیت خصوصی ممنوع اعلام کرد. علیرغم اعتراضات گسترده در بخش هائی از جهان، از جمله در جمهوری چک، وزارت داخله این کشور بر تصمیم خود برای اعلام انحلال سازمان جوانان کمونیست این جمهوری پافشاری کرد. روز 16 اکتبر این ممنوعیت رسما و کتبا به سازمان مذکورابلاغ شد. در این نامه قید شده است که سازمان مذکور مخالف مالکیت خصوصی بر وسائل تولید است و می خواهد مالکیت اشتراکی را جانشین آن سازد. در دسامبر 2005 وزارت داخلی به این سازمان هشدار داده بود که اگر برنامه مارکسیستی خود را تغییر ندهد ممنوع خواهد شد. وزارت داخلی همچنین تاکید کرد که سازمانی که آرمان آن متکی به مارکسیسم – لنینیسم باشد در کشور ما مشروعیت نخواهد داشت و سازمان جوانان کمونیست سازمانی است که می خواهد با تکیه بر طبقه کارگر سیستم سرمایه داری را سرنگون سازد.این دو روزنامه در انتشار این خبر اشاره به ریشه های تاریخی چنین تصمیماتی در خود آلمان نکردند. از جمله اینکه ممنوع شدن فعالیت حزب کمونیست آلمان نیز که چند دهه طول کشید، درابتدا با ممنوع شدن فعالیت سازمان جوانان این حزب آغاز شد. حزب کمونیست آلمان چند سال پیش، بار دیگر فعالیت قانونی خود را توانست از سر بگیرد. تصمیم دولت جمهوری چک، تقلیدی است از تصمیم مشابهی که در آلمان پس از جنگ دوم جهانی و تقسیم کشور به دو نظام و رژیم سرمایه داری و سوسیالیستی گرفته شد، و بعید به نظر می رسد که این تصمیم آزمایشی برای ادامه آن در خود جمهوری چک برای ممنوع کردن فعالیت حزب کمونیست و سپس سرایت آن به دیگر کشورهای اروپای شرقی نباشد. حتی شاید بتوان با توجه به روند رو به تشدید فقر و اختلاف طبقاتی و بحران اقتصادی در اروپای غربی، حدس زد که به اشاره برخی دولت های بر سرکار در اتحادیه اروپا جمهوری چک اقدامی را آزمایش کرده که در صورت عدم واکنش عمومی نسبت به آن، این اقدام از مرزهای اروپای شرقی هم فراتر برود. به این دلیل، تصمیم به ممنوع اعلام شدن سازمان جوانان حزب کمونیست جمهوری چک، صرفا یک خبر داخلی برای این کشور نیست و باید درانتظار گسترش آن در اروپای گرفتار بحران اقتصادی نیز بود.

Tuesday, October 24, 2006

در باره کردستان
اوضاع منطقه کردستان خیلی نگران کننده است. وقتم زیاد مجال به نوشتن در این باره نمی دهد اما اوضاع منطقه کردستان آنقدر حساس هست که از شما بخواهم مقاله طولانی زیر را مطالعه کنید.
سناريوهای سياه عليه P K K


دولتهای ترکيه آمريکا عراق و ايران طرح و توطئه خلع سلاح سازمان کارگران کردستان ,پ.ک.ک, و جلوگيری از فعاليت سياسی اين سازمان را در دستور کار خود دارند. در ماه های اخير دولت ترکيه سرکوبهای خود بر عليه مردم کردستان آن کشور را تشديد کرده است. پ.ک.ک نيز برای دفاع از خود به عمليات متقابلی بر عليه نيروهای امنيتی ترکيه دست زده است. اکنون توطئه های مخفی و پشت پرده برای ضربه زدن به پ. ک.ک شکل علنی پيدا کرده است. حتی دولت آمريکا يک ژنرال خود به نام جوزف رالستن را با سمت هماهنگی فرماندهی نيروهای امنيتی ترکيه بر عليه پ.ک.ک مامور کرده است.
رسانه های گروهی ترکيه روز 20 سپتامبر 2006 خبری را با تيتر پ .ک .ک از عراق رانده مي شود
را منتشر کردند. اين رسانه ها نوشتند که دولت عراق موافقت خود را با درخواست دولت ترکيه مبنی بر تعطيلی تمامی دفاتر و نمايندگيهای پ .ک . ک و جلوگيری از فعاليتهای اين سازمان در عراق اعلام کرده است.
روزنامه پرتيراژ ليبرال ترکيه حريت با عنوان پ .ک .ک در شمال عراق اردوگاه نخواهد داشت نوشت: راس ويلسون سفير آمريکا در آنکارا اعلام کرد که پ .ک. ک در شمال عراق هيچ اردوگاهی نخواهد داشت. او تاکيد کرد نقشه ای که در يک نشريه نظامی منتشر شده و در آن بخش از آناتولی ترکيه به عنوان خاک ارمنستان و کردستان نشان داده شده است ربطی به سياست رسمی آمريکا ندارد...
روزنامه ناسيوناليستی ترکيه نيز نوشت: نوری المالکي نخست وزير عراق با درخواست ترکيه موافقت کرده و گفته است : به دليل اين که پ .ک .ک يک سازمان تروريستی است دفاتر و نمانيدگي های آن در تمام کشور تعطيل مي شود. قرار مورد بحث در يک جلسه کابينه دولت عراق به تصويب رسيده است. مالکي افزود: با دولت ترکيه در هر موردی حاضر به همکاری هستيم.اين روزنامه در ادامه گزارش خود نوشت: در همکاری ترکيه آمريکا و عراق اکنون فصل چيدن ميوه ها فرارسيده است. آنکارا به حکومت عراق گفته بود که ,صبر ما لبريز شده است., رالستن نماينده ويژه آمريکا در مبارزه با ترور در ترکيه به عراق رفت و پيام دولت ترکيه را به دولت عراق داد. پس از اين نخست وزير عراق نوری المالکي گفت:اعلام پ.ک.ک به عنوان يک سازمان تروريستي قابل قبول است. دولت عراق در اين مورد قراری نيز صادر کرده است. در اين قرار به بستن کليه دفاتر و نمايندگي ها و جلوگيری از فعاليت های سازمان پ.ک.ک در عراق تاکيد شده است. همچنين دولت عراق قول داده است که در زمينه امنيتی هرگونه همکاری با دولت ترکيه داشته باشد. علی الدباغ سخنگوی دولت عراق نيز در يک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که اين قرار در جلسه رسمی کابينه دولت اتخاذ شده است. او در اين کنفرانس تاکيد کرد: ,ما خواهان رابطه دوستانه با ترکيه و ديگر همسايگان خود هستيم.دفاتر و نمانيدگيهای پ.ک.ک از اين تاريخ در خاک عراق غيرقانونی است.در اين مورد مالکي طی تماس تلفنی نيز با طيب اردوغان نخست وزير ترکيه گفتگو کرد. همچنين عبدالقادر آکسو وزير کشور ترکيه در ديدار با همتای عراقی خود جواد البولاني بر مبارزه مشترک عليه پ.ک.ک تاکيد شد.
چندی پيش رسانه های ترکيه نوشته بودند که ژنرال ,جوزف رالستن, نماينده آمريکا جهت هماهنگی با دولت ترکيه برای حل مسئله ,پ.ک.ک, اعلام کرده که کشورش در صدد اتخاذ تدابير لازم جهت محاصره مواضع ,پ.ک.ک, در کردستان عراق است.
جوزف رالستن بعد از اولين نشست خود با ديپلماتهای ترکيه در يک کنفرانش خبری با روزنامه نگاران گفت: با تلاش و هماهنگی ترکيه مي خواهيم سريعا تدابير لازم را برای مقابله با نيروهای مسلح ,پ.ک.ک, اتخاذ نماييم.
رالستن در ادامه سخنانش افزود: ,بعد از ترکيه به عراق خواهد رفت تا با مسئولين عراقی و ارتش آمريکا در اين کشور گفتگو کند.,
به گفته رالستن وی از حکومت عراق خواهد خواست تا نماينده خود را برای هماهنگی با ترکيه و آمريکا جهت حل مناقشه نيروهای مسلح ,پ.ک.ک, تعيين نمايد.
براساس آخرين اخبار و گزارشات منتشره درباره حملات ترکيه به کردستان عراق توپخانه ارتش ترکيه ساعت 8 شب شنبه 23 سپتامبر با شليک 40 گلوله توپ دو روستای ,نزدور, و ,ئالوش, در منطقه زاخو در کردستان عراق را مورد حمله قرار داد.
توپخانه ارتش ترکيه از داخل خاک ترکيه و از سه محور بيجوي ارکسی و شويدی منطقه زاخو را توپباران کرد و ساکنان اين روستاها از بيم ادامه حملات و حفظ جانشان منازلشان را ترک کردند.
همچنين اعلام شده است که براثر حمله توپخانه ارتش ترکيه چند هکتار از جنگلهای اين منطقه دچار آتش سوزی شده و تيمهای آتشنشانی به علت وضعيت منطقه تا به حال موفق به خاموش نمودن آتش نشده اند.
شايات ذکر است که طی مدت 3 ماه گذشته اين ششمين بار است که ارتش ترکيه با استفاده از توپخانه اين مناطق را در مورد حمله قرار ميدهد.

همکاری حکومت ترکيه و آمريکا و ايران

بنظر مي رسد که حکومت جمهوری اسلامی ايران نيز در محدود کردن فعاليتهای سازمان کارگران کردستان(پ.ک.ک) دست داشته باشد. جمهوری اسلامي مدت زمانی است که نيروی نظامی زيادی را در مناطق مرزی کردستان ترکيه و عراق متمرکز کرده و امنيت و آرامش را از مردم مرزنشين سلب کرده است. برای مثال نيروهای نظامی جمهوری اسلامي به بهانه حمله به نيروهای نظامی پ.ک.ک روستاها و مزارع دامنه کوه قنديل در کردستان عراق را بارها بمباران کرده اند. روستاهای تنوره رابلکه ميرگه سور مزگوته کانی شينکه کانی خاتون کانی رش سوره دی و... زير بمبارانهای نيروهای نظامی جمهوری اسلامی قرار گرفته اند که در اثر آن شماری از مردم اين منطقه کشته و زخمی شده است. مزارع اين روستاها نيز به آتش کشيده شده است. بخش زيادی از مردم اين منطقه از ترس حملات وحشيانه جمهوری اسلامي از خانه و کاشانه خود آواره شده اند. بي شک اين حملات در چهارچوب همکاريهای اگر چه نه رسما ولی عملی حکومت اسلامی ايران و دولت ترکيه و عراق و آمريکا تحت عنوان ,پاکسازی, پ.ک.ک صورت گرفته است.
اصولا در چارچوب قوانين بين المللی حمله نيروهای نظامی جمهوری اسلامی به منطقه کوه قنديل و کشتار مردم اين منطقه تجاوز آشکار به خاک کشور همسايه است و بايد محکوم گردد. در حالی که نه دولت عراق و نه آمريکا که اين کشور را تحت اشغال نظامی خود دارد کوچکترين اعتراضی به اين حملات وحشيانه جمهوری اسلامی نکرده اند نشان دهنده يک توافق چند جانبه است.
عمليات نظامى اسراييل در داخل خاك لبنان بهانه شده بود تا حکومت ترکيه و جمهوری اسلامي بمباران اردوگاه مرکزی ,پ.ک.ک, در کوه قنديل و حتی لشکرکشی دولت ترکيه به خاک کردستان عراق را توجيه كنند. براساس گزارش روزنامه تركى ,زامان, جمهوری اسلامی ايران حمايت خود را از عمليات احتمالى تركيه در خاك عراق اعلام كرده بود. زامان يک روزنامه مذهبي نزديک به حزب حاکم مذهبی ترکيه است که به جمهوری اسلامی نيز سمپاتی دارد.
رجب طيب اردوغان نخست وزير تركيه گفته بود همانطوری كه آمادگى كشورش براى كمك به برقرارى دوباره صلح در خاورميانه مورد تاييد است پس بايد حق اين كشور در دفاع از خود و مبارزه با تروريسم هم مورد تاييد باشد.
روزنامه ,زامان, در اين مورد نوشت: ,فيروز دولت آبادى سفير ايران در آنكارا گفته است ايران مبارزه كشور همسايه اش تركيه عليه تروريسم را مورد حمايت قرار مى دهد.,
به نوشته روزنامه ,زامان, دولت آبادى سياست دوگانه آمريكا را مورد انتقاد قرار داد و گفت چگونه است كه آمريكا تهاجم اسراييل به لبنان را تاييد مى كند ولى از عمليات تركيه در خاك عراق حمايت نمى كند؟
دولت ترکيه تلويحا اعلام کرده است به احتمال زياد برای پايان دادن به تهديد پ.ک.ک که در کردستان عراق مستقر هستند به يک عمليات نظامی مرزی دست بزند. وزير امور خارجه ترکيه گفته که چنين عملياتي هميشه در دستور کار دولت قرار داشته است.
اما راس ويلسون سفير آمريکا در ترکيه در گفتگو با شبکه خبری ,ان.تی.وی, ترکيه در واکنش به تهديد ترکيه مبنی بر انجام عمليات در مرز عراق عليه کردهای شورشی جنوب اين کشور گفته بود:
,ما بار ها گفته ايم معتقديم اقدام نظامی يکجانبه در مرز عراق غيرمعقولانه خواهد بود.,
ويلسون در اين گفتگو تاکيد کرده است: ,برخورد با پ.ک.ک در شمال عراق راه حل مسئله نيست و اين امر منجر به آنچه ما عراق و ترکيه خواهان ديدن آن يعنی پايان فعاليتهای گروه تروريستی پ.ک.ک و پايان به مرگ و رنجی که مردم ترکيه با آن روبرو هستند نمي شود.,
سفير آمريکا همچنين حمايت واشنگتن از مبارزه دولت ترکيه با پ.ک.ک که آمريکا و اروپا آن را در فهرست گروههای تروريستی قرار دادهاند را نيز تکرار کرد.
سايت بازتاب که ربطی نزديکی با محسن رضايي دبير شورای تشخيص مصلحت نظام دارد در 29 مرداد نوشت: ايران برای چهارمين روز متوالی به گلوله باران منطقه كوه قنديل كه مقر اصلی گروهك تروريستی پ.ک.ک است ادامه داده و بسياری از اعضای اين گروهك در حمله فوق كشته و زخمی شده اند.
به گزارش خبرنگار اعزامی بازتاب به منطقه قنديل و مصاحبه با اهالی منطقه و يك نفر از نيروهای ,پ.ک.ک كه از گروهك فوق فرار نموده گفته است بيمارستان قنديل پر از زخمی بوده و گنجايش قبول مجروحين جديد را ندارد و پرسنل بيمارستان مجبور شده اند مجروحين را به شهر رانيه و اربيل منتقل نمايند. آمار كشته های اين حمله را بيش از 40 نفر اعلام كردهاند.,
بازتاب در ادامه گزارش خود نوشت: ,همچنين سايت خبری اتحاديه ميهنی كردستان اعلام کرد: يك گروه از روزنامه نگاران برای پوشش خبری به منطقه قنديل رفته اند كه با مخالفت و ممانعت نيروهای وابسته به پ.ک.ک مواجه شده اند. در حال حاضر گروهك فوق تلاش مي كند آمار دقيقی از تلفات خود به بيرون درج نشده و سعی مي كند در داخل خود سازمان نيز به خاطر انسجام نيروهای خود شمار تلفات را مخفی نگه دارد.,
بازتاب افزود: لازم به توضيح است در يك ماه اخير مسئولان تركيه اعلام نمودند: ,صبرمان تمام شده و به مقرهای ,پ.ک.ک, از جمله قنديل حمله خواهيم كرد. ولی با توجه به روابط پ.ک.ک با امريكا و از طرفی استفاده آمريكا از پ.ک.ک در رابطه با ايران آمريكا به بهانه های مختلف تا حال از عمليات تركيه عليه پ.ک.ک ممانعت كرده است و تنها درخواست آمريكا از پ.ک.ک خلع سلاح خود بوده است. گفتنی است نيروهای ايرانی مستقر در منطقه در آماده باش كامل به سر مي برند و منتظر انجام اقدامات شديدتري عليه گروهك تروريستی ,پ.ک.ک, هستند.
سايت بازتاب همچنين در گزارش ديگری در 2 شهريور 1385 نيز نوشت:,سخنان هفته گذشته نماينده مردم سردشت و پيرانشهر در نطق پيش از دستور خود كه با حمله به مقامات كشور از برخورد با عناصر گروهك تروريستی پ.ك.ك انتقاد كرد موجی از محكوميت و نگرانی مردم مناطق مرزی را در پی داشت.,
به گزارش خبرنگار ,بازتاب, از اروميه محمد كريميان در نطق پيش از دستور خود در بيست و چهارم مرداد ماه در نقش سخنگوی پ.ك.ك ظاهر شد و گفت: به دولت تركيه هشدار مي دهم كه حقوق بيست ميليون كرد در آن كشور را ناديده نگيرند و به لشكركشي هايش به مناطق كردنشين پايان بخشند. مسئولان تركيه به خوبی مي دانند مسئله كردها در آن كشور مانع پيوستن تركيه به اتحاديه اروپاست و به مسئولان امنيتی دولت جمهوری اسلامی هم تذكر مي دهم در توافقات امنيتی پيرامون سركوبی كردهای تركيه تجديد نظر كنند چرا كه در هيچ كجا اسلام اجازه نداده است كشوری اسلامی با ژنرالهای لائيك تركيه عليه مسلمانان كردستان در آن كشور به جنگ برخيزد و بايستی بدانند هر گونه تحرك عليه مبارزان كردستان تركيه بازتاب منفی در بين جمعيت چهل ميليونی كردها در خاورميانه خواهد داشت.
اظهارات اين نماينده در حالی است كه توافقات نظام در رابطه با سركوب گروهك تروريستی ,پ.ك.ك, است نه كردها و مردم كردستان شاهد هستند كه اين گروهك مزدور هر چند روز يك بار شماری از مردم و نيروهای بسيجی و نظامی ايران را شهيد ميكند و حتی دو روز پس از سخنرانی ايشان در حوزه انتخابيه شش نفر از بسيجيان مخلص كرد به دست همين مزدوران شهيد شدند.,
بازتاب تحت عنوان ,يك كارشناس مسائل كردستان, با اشاره به بخشی از اظهارات كريميان نوشت: مبنی بر اينكه ,در هيچ كجا اسلام اجازه نداده است كشوری اسلامی با ژنرالهای لائيك عليه مسلمانان كردستان در آن كشور به جنگ برخيزد, گفت: اولا نيروهای نظامی جمهوری اسلامی در داخل تركيه عليه مسلمانان كردستان نجنگيده اند. اگر مداركی داريد ارائه نماييد و گرنه به خاطر خود شيرينی برای اين گروهك تروريستى شعار ندهيد. ثانيا همه مردم كردستان مي دانند اين گروهك كمونيست بوده و دشمن مسلمانان است و مي توانيد به مرامنامه اين گروهك مراجعه کنيد... اين كه آيا منظور شما از مبارزان كردستان تركيه گروهك مزدور آمريكايی پ.ك.ك است؟... اكنون جای گلايه از نمايندگان محترم حاضر در آن سخنرانی است كه چرا اعتراضی به اين سخنان كوته بينانه كه از بلندگوی جايگاه محترمی چون مجلس پخش ميشد نكرده اند تا بيش از اين دل خانواده شهدا كه به دست اين گروهك ملحد به شهادت رسيدهاند نشكند؟ ...,
اين کشمکش مقامات جمهوری اسلامي و اشک تمساح ريختن کريميان قبل هر چيز عمق جنايت جمهوری اسلامی عليه مردم کردنشين مرزی و پ.ک.ک را به نمايش مي گذارد. بنابراين جمهوری اسلامي در سرکوب و وحشيگری مردم کرد دست کمی از سرکوبها و وحشيگريهای صدام حسين و دولتهای بورژوای ملی و نظامی ترکيه ندارد.

طرح امنيتی ترکيه

در يک طرح نظامی جديد ترکيه درصدد است به منظور پايان دادن به فعاليتهای پ.ک.ک با 50 هزار نيرو تا عمق 60 کيلومتری وارد خاک کردستان شود. ستاد ارتش ترکيه برای پايان دادن به فعاليت حزب کارگران کردستان(پ.ک.ک) کماکان در صدد آغاز طرح جديدی برای حمله وسيع است. در اين باره روزنامه ترکی ,مليت, به نقل از چند مقام ترکيه نوشت: ,کارهای اوليه اين طرح جديد در حال بررسی و تصويب آن از سوی دولت قرار دارد., اين روزنامه نوشت ,با توجه به اين طرح امنيتی ترکيه بايد با 50000 نيروی نظامی تا عمق 60 کيلومتری خاک کردستان فدرال پيشروی کرده و کوهستان ,قنديل, را به محاصره کامل خود درآورد.,

بنا به گزارش اين روزنامه ,يک بند ديگر طرح امنيتی اين است که نيروهای نظامی ترکيه همزمان با عمليات جنگنده های اين کشور در خاک کردستان بتوانند پايگاههای نظامی پ.ک.ک را منهدم سازند.,
بدين ترتيب براساس گزارش رسانه های ترکيه از جمله اهداف طرح وسيع دولت ترکيه نابودی اردوگاههای پ.ک.ک کشتار اعضای آن و خلع سلاح باقی مانده آن سازمان در کردستان است. براساس اين طرح پس از نابودی پ.ک.ک دولت ترکيه حقوق ملی کردها را در چارچوب قوانين ترکيه و مورد قبول اتحاديه اروپا برای عضويت ترکيه در اين اتحاديه به رسميت خواهد شناخت. همچنين بنا به گزارش روزنامه های ترکيه اين طرح توسط احمد نجد سزر رئيس جمهوري رجب طيب اردوغان نخست وزير و ايملی اسکوک رئيس ستاد ارتش ترکيه تهيه شده است. قرار است حداقل از طريق فشار به رهبران احزاب کردستان عراق و دولت عراق پ.ک.ک خلع سلاح شود.
اما بايد ديد که در صورت آغاز چنين طرح وحشيانه کارگران و سازمانهای چپ ترکيه و مردم حق طلب و رنجديده کردستان ترکيه و عراق و ايران همچنين نيروهای چپ سوسياليست و آزاديخواه منطقه چه عکس العملی نشان خواهند داد؟

نتيجه گيری

همه اين وقايع نشان دهنده اين واقعيت غيرقابل انکار است که هيچکدام از دولتهای منطقه و در راس همه دولت آمريکا کمترين علاقه ای به حل انسانی و سياسی مسئله مردم کرد در اين منطقه را ندارند مگر اين که احزاب و سازمانهای بورژوای کردی را به زائده سياستهای خود تبديل کنند. سازمان پ.ک.ک به ويژه از اوايل سالهای دهه نود و قبل از دستگيری عبداله اوجالان رهبر پ.ک.ک بارها اعلام آمادگی کرده بود که حاضر است با دولت ترکيه بر سر ميز مذاکره بنشيند. اين سازمان بارها آتش بس يک طرفه با نيروهای نظامی ترکيه اعلام کرده است. طولانيترين آتشبس پ.ک.ک پس از دستگيری عبدالله اوجالان رهبر اين سازمان در سال 1999 بود که پنج سال طول کشيد. آخرين بار مرات کارايلان از رهبران پ.ک.ک با اعلام آن که اين گروه آماده است در روز اول سپتامبر 2006 به عنوان روز جهانی صلح آتش بس مشروطی را با دولت ترکيه به مورد اجرا گذارد تاکيد کرد دولت ترکيه بايد به خواستهای جامعه کرد اين کشور پاسخ گويد. اما هيچکدام از اين آتش بس ها نه تنها توسط دولت ترکيه پذيرفته نشد بلکه سازمان مخوف پليس مخفی و برخی از ژنرالهای ترکيه طراح ترور و بمب گذاريهايی بودند که آنها را به نام پ.ک.ک به خورد جامعه دادند. حتی تاکنون گروههايی را به نام گروههای کردی به وجود آوردهاند که دست به ترور زدند و آنها را نيز به پ.ک.ک نسبت دادند. يکی از اين گروههای مافيايی دولتی تشکيل يک گروه مذهبی در کردستان بود که همين گروه چند سرمايه دار را نيز ترور کردند و به پ.ک.ک نسبت دادند. اين ماجرا از طريق رسانه های ترکيه و در رقابت جناح بنديهای حاکميت افشا شد. استاندار کردستان اين گروه رامسلح کرده بود تا پ.ک.ک را بدنام و در کردستان منزوی کند.
دليل اصلی اين وضعيت اولا به لحاط سياسي حفظ قدرت ارتش در ترکيه است. کردستان همواره به عنوان منطقه ناآرام اعلام مي شود تا ژنرالها همچنان توازن قدرت خود را در دولت ترکيه حفظ کنند. دوما به لحاظ اقتصادی نيز کردستان برای ژنرالها و تيمهای ويژه نظامی و پليس مخفي منطقه ای سودآور است. در اين منطقه از پليس مخفی تا تيمهای ويژه ضدترور برخی از نمايندگان مجلس و استاندارها تا ژنرالها و فرماندهان ارتش و ژاندارمري انحصار قاچاق اسلحه و مواد مخدر و حتی قاچاق انسان که از مسير افغانستان به ايران و از ايران به ترکيه. از ترکيه به اروپا را در کنترل خود دارند. تاکنون در اين مورد نيز در رقابت جناحهای حاکميت و جا به جايی قدرت بين احزاب مسائلی به رسانه ها درز پيدا کرده است. حتی کميته های تحقيق دولتی برای بررسی اين مسئله تشکيل شده است که تاکنون نتايج تحقيق آنها علنی نشده است. در يک مورد تصادف عجيبی در يکی از جاده های ترکيه رخ داد. در اين تصادف يک تريلی از روی يک اتومبيل شخصی با سه نفر سرنشين رد مي شود که اين سه نفر در ميان لاشه اتومبيل در دم جان ميسپارند. يکی از اين سه نفر عضو کادر رهبری حزب حاکم وقت و نماينده مجلس ديگری يک شخص فراری معروف در ترکيه که از سوی پليس بين المللی به دليل قتل و قاچاق مواد مخدر اسلحله تحت تعقيب بود و سومی خانم معروفی که رياست بخشی از زنان تن فروش به ويژه به مقامات بلند پايه دولتی و سرمايه داران را به عهده داشت. هر سال نام اين خانم در رديف بالای ماليات دهندگان کلان در رسانه ها انعکاس مي يافت. اين ماجرا تعجب جامعه را برانگيخت که رابطه اين سه نفر چه بود و اين تصادف چگونه رخ داد. مسئله به سادگی تصفيه خونين باندهای بزرگ قاچاق مواد مخدر سازماندهی فحشا و غيره را نشان مي داد.

در دوران جنگ ايران و عراق به دليل ممنوعيت فروش اسلحه به ايران قاچاق اسلحه به ايران عمدتا از طريق ترکيه بود. حتی شرکتهای ترکيه قطعات يدکی فانتومهای جنگی را از آمريکا وارد مي کردند و با تعويض آرم آن راهی ايران ميکردند. در آن دوره براساس آمارهای رسمي روزانه به طور ميانگين بيش از سه هزار ماشين باری از مرز بازرگان وارد ايران ميشد. برخی از فرماندهان سپاه پاسداران و مقامات جمهوری اسلامی و باندهای مافيای وابسته به جناحهای مختلف جمهوری اسلامی نيز همکاران همين قاچاقچيان کلان مواد مخدر و اسلحه هستند. در چنين موقعيتی آيا مقامات بلندپايه و ژنرالهای ترکيه به راحتی اجازه خواهند داد که مردم کردستان ترکيه از امنيت و آرامش و آزادی و برابری و رفاه برخوردار باشند؟
در هر صورت پ.ک.ک نيز مبارزه مسلحانه خود را از سال 2004 به اين سو افزايش داده است در حالی که اين سازمان در ماههای اخير تحت فشار زيادی قرار گرفته است. ترکيه نيروهای نظامی زيادی را با توپ و تانک و هليکوپتر و هواپيماهای جنگنده برای مقابله با اين سازمان در مرزهای خود با ايران و عراق و شهرهای کردستان مستقر کرده است. حضور گسترده نيروهای نظامی و امنيتی در مناطق کردنشين آناتولی بسيار محسوس است.
لازم به يادآوری است که در اعتراضات تودهای که در ماه آوريل 2006 در مناطق کردنشين در اعتراض به جنايات نيروهای امنيتی روی داد رجب طيب اردوغان نخست وزير ترکيه به نيروهای امنيتی اين کشور دستور داد به زنان و کودکانی که به گفته وی به عنوان ابزار تروريسم مورد استفاده قرار مي گيرند تيراندازی کنند. اين اعتراضات پس از عمليات هفته آخر مارس ارتش ترکيه که طی آن چهارده نفر مظنون به چريکهای پ.ک.ک کشته شدند آغاز شد.
اعتراض ودرگيری شهر دياربکر در روز پنجشنبه 30 مارس به شهر مجاور بتمن نيز کشيده شد و صدها جوان در اين شهر با ماموران پليس درگير شدند.
اردوغان دستور تيراندازی به کودکان و زنان معترض را هنگامی به زبان آورد که روز شنبه 1 آوريل 2006 کودکان 9 7 و 3 ساله از جمله 7 نفری بودند که در جريان حمله وحشيانه نيروهای امنيـتی در شهرهای کردنشين ,دياربکر, و ,بتمن, به مردم معترض و صف تظاهرکنندگان کشته شدند.
در طول سه روز اعتراض تودهای و هجوم وحشيانه نيروهای امنيتي - 28 تا 31 مارس 2006 - ساختمانهای دولتي بانکها و اتومبيلها به آتش کشيده شدند. حدود 15 نفر توسط نيروهای امنيتی به قتل رسيدند و بيش از 360 نفر مجروح و 546 نفر نيز دستگير شدند.
اتحاديه اروپا و سازمان ملل متحد در مقابل اين همه وحشيگری دولت ترکيه و کشتن کودکان تنها اظهار نگرانی کردند و خواستار رعايت حقوق فرهنگی و فرصتهای اقتصادی بيشتر برای اقليت کرد ترکيه شدند.
البته ناگفته نمايند که روابط ترکيه و ايران بسيار شکننده است. برای مثال مقامات ترکيه روز بيستم سپتامبر هواپيمای بوئينگ 707 جمهوری اسلامی ايران که مقامات و خبرنگاران ايرانی از سفر آفريقا و آمريکا به مقصد تهران در پرواز بود واداربه فرود اجباری در شهر استانبول کردند.
هواپيمای ايرانی متوقف شده در استانبول حامل 90 نفر از هيات همراه احمدي نژاد رييس جمهور از جمله عليرضا طهماسبی وزير صنايع معاون وزير خارجه دو نماينده مجلس خبرنگاران و برخی اعضای هيات و مامورين امنيتی بود. در پی اين اقدام صبح چهارشنبه(بيست سپتامبر) سفير ترکيه در تهران به وزارت خارجه احضار و اعتراض ايران نسبت به فرود اجباری و حدود 8 ساعت توقف هواپيمای ايرانی در فرودگاه استانبول به وی ابلاغ شد.
عليرضا طهماسبي وزير صنايع ايران نيز اين اقدام ترکيه در فرود اجباری هواپيمای حامل مقامات دولتی جمهوری اسلامی را توهين به ملت ايران دانست.
مسئولان فرودگاه استانبول فرود اجباری اين هواپيما را نداشتن مجوز معتبر عبور از آسمان ترکيه اعلام داشتتند اما مقامات ايرانی با رد اظهارات آنان گفته اند که مجوز عبور هواپيما تا چهل و هشت ساعت پس از فرود اجباری هم معتبر بوده است. سفير ترکيه در تهران به وزات خارجه فراخوان خوانده شد و اعتراض حکومت ايران به او ابلاغ گرديد.
معاون استاندار استانبول گفته است که وي موضوع را به وزارت امور خارجه و وزارت راه تركيه منعكس و يك كميسيون ويژه اين موضوع را بررسی خواهد كرد.
در جريان جنگ لبنان در ماه گذشته نيز مقامات ترکيه دو فروند هواپيمای ايرانی را به ظن حمل اسلحه برای حزب الله وادار به فرود اجباری در خاک اين کشور کردند و مورد بازرسی قرار دارند. ترکيه متحد آمريکا و اسرائيل در منطقه است. در عين حال حکومت ترکيه و ايران در سرکوب مردم کرد منافع مشترکی دارند و تاکنون نيز در اين مورد همکاريهای نزديکی داشتند.
در منطقه خاروميانه حدود 40 ميليون مردم کرد زبان به سر مي برند. که بيش از 20 ميليون نفر آن شهروند ترکيه هستند. اما همه دولتهای ترکيه از ناسيوناليستهای طرفدار آتاتورک ژنرالهای کودتا کننده طرفدار آتاتورک و اکنون هم حزب مذهبی حاکم منتقد سابق سياستهای سکولار آتاتورک(از دورانی که به حاکميت رسيد به انتقادات خود پايان داد) همگی حق شهروندی مردم کرد را نقض کرده و سرکوب کرده اند. ارتش و نيروهای امنيتی دولت ترکيه تاکنون دهها هزار نفر از مردم کرد را قتل عام کرده اند؛ ميليونها نفر از مردم اين منطقه را به زور به نقاط ديگر ترکيه کوچ داده اند و کردستان به لحاظ اقتصادی يکی از محرومترين استانهای اين کشور است. بنابراين اين بيست ميليون انسان حق طلب تاکنون نه تنها از هيچ حقوق انسانی و برابری و رفاه برخوردار نبوده اند بلکه همواره مورد تهاجم نيروهای امنيتی ترکيه نيز قرار دارند.
در چنين شرايطي جدا از اين که هر انتقادی به سياستهای سازمان پ.ک.ک داشته باشيم تا زمانی که دولت ترکيه به سرکوب و کشتار مردم کرد ادامه مي دهد و فعاليت سياسی و اجتماعی احزاب را به رسميت نمی شناسد حق طبيعی اين سازمان است که به مبارزه سياسی - نظامی خود عليه دولت ترکيه ادامه دهد. از اين رو بايد سياستهای سرکوبگرانه و غيرانسانی دولت ترکيه و توطئه های مشترک دولت ترکيه عراق ايران و آمريکا بر عليه پ.ک.ک را صريحا محکوم کرد.
شکی نيست که در چنين موقعيتي کارگران و زنان و جوانان و مردم محروم و زحمتکش کردستان ترکيه صف مستقل خود را به وجود آورند و برای رفع ستم ملی و رسيدن به يک جامعه برابر آزاد و انسانی و مرفه مبارزه کنند. اما آنچه که برای مردم حق طلب و آزاديخواه کرد و در پيدايش آن طبقه کارگر آگاه و متحد ترکيه عراق و ايران مهم و ضروری است اتکايشان به نيروی خود و همبستگی طبقاتی در راه مبارزه برای دستيابيبه حق تعيين سرنوشت خويش تا سر حد جدايی و تشکيل دولت مستقل است. اين امر زمانی امکانپذير خواهد شد که فعاليت احزاب و تشکلهای تودهای و رسانه های گروهی آزاد باشد و در فضايی آزاد به آرای مستقيم مردم کرد برای زيستن در چهارچوب کشوری که زندگی مي کنند و يا جدايی و تشکيل دولت مستقل مراجعه شود. اين راه انسانی است نه راه حلهايی چون فدراليسم و خودمختاری. زيرا فدراليسم و خودمختاری ستم ملی را از بين نمي برد بلکه ستم ملی را پنهان ميسازد که دوباره در يک چرخش تاريخی ديگر مانند يک غده چرکين سر باز ميکند و دوباره انسانهای زيادی را در کام خود مي بلعد. بي شک هم دولتهای منطقه و هم آمريکا و متحدانش و هم جريانات بورژوازی کرد با اين مبارزه مخالف هستند به اين دليل ساده که با منافع طبقاتيشان در تضاد است. بنابراين کارگران مردم آزاديخواه و انقلابی کردستان هر سه کشور ياد شده نبايد به هيچ حزب و سازمانی اجازه بدهند که بر سر حق مبارزه سياسی و اجتماعي شان برای رسيدن به حق تعيين سرنوشت معامله صورت بگيرد. زمانی مردم کرد در اين سه کشور به حق تعيين سرنوشت خود تا سر حد جدايی خواهند رسيد که يا حاکميت در اين کشورها يا با انقلاب اجتماعی به رهبری طبقه کارگر تغيير کند و يا در يک توازن قوای اجتماعی اين حق بر حکومت مرکزی تحميل گردد.
طبيعی است که به رسميت شناختن اين حق سياسی و انسانی مردم تحت ستم کرد نه تبليغ جدايي بلکه به رسميت شناختن اين حق و خشکاندن ريشه تاريخی سرکوب مردم کرد است. تا آنجا که به جنبش کارگری کمونيستی مربوط است برداشتن مرزهای ارتجاعی و اتحاد و همبستگی همه کارگران و مردم آزاديخواه جهان است نه جدايی. اما اتحاد و همبستگی بايد آگاهانه و داوطلبانه باشد نه با زور و سرکوب و کشتار و زير غرش توپها و تانکها و هواپيماهای جنگی. متاسفانه رفتار تاکنونی دولتهای ايران و عراق و ترکيه با مردم حق طلب و آزاديخواه کرد بسيار هولناک و تکاندهنده و وحشيانه بوده است. کمتر خانوادهای مي توان در ميان خانواده های مردم کرد پيدا کرد که اعضايی از خانواده خود را در يورش و سرکوب نيروهای مرکزی از دست نداده باشد. اساسا خاورميانه بدون حل ريشه ای مسئله مردم فلسطين و مردم کرد به صلح و آرامش واقعی نخواهد رسيد.
سرانجام تنها انقلاب کارگری کمونيستی مي تواند به کليه مصائب و فلاکتهای مردم خاورميانه از جمله ستم ملی پايان دهد و در همه عرصه های اقتصادي سياسي اجتماعي فرهنگي جنسی و ملی برابری واقعی برقرار سازد.

بيست و چهارم سپتامبر 2006
بهرام رحمانی


Thursday, October 19, 2006


به سفر خاتمی فریبکار به بریتانیا و مهمانداران او اعتراض کنیم

اعلام شده است که روز اول نوامبر 2006 خاتمی، رییس جمهور سابق، از گردانندگان رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی ویکی از فریبکارترین مهره های این حکومت جنایتکار در چارچوب سفر خود به بریتانیا، برای دریافت "دکترای افتخاری" و ایراد سخنرانی در لندن خواهد بود. پذیرایی از خاتمی فریبکار و حمایت از رژیم ضدخلقی ای که این عنصر تبهکار نمایندگی می کند، معنایی جز صحه گذاردن بر جنایات و سیاستهای ضد خلقی رژیم جمهوری اسلامی، بویژه 8 سال حاکمیت ضد مردمی دولت خاتمی بر علیه کارگران وخلقهای تحت ستم ما نداشته و ماهیت رسوا و عوامفریبانه دولت انگلیس و ترتیب دهندگان این سفر را به نمایش می گذارد.

رژیم جمهوری اسلامی در طول 27 سال حاکمیت سیاه خویش، و از آنجمله در دوران 8 سال زمامداری خاتمی فریبکار، ارمغانی جز تشدید وابستگی، استثمار و غارت، فقر و بیکاری، محرومیت و تحقیر، فحشا و اعتیاد و سرکوب و شکنجه و زندان و اعدام ، برای کارگران، توده های زحمتکش،دانشجویان ، زنان، جوانان و خلقهای تحت ستم ما نداشته و در اعمال این سیاستهای ضد خلقی، همواره توسط قدرتهای جهانخوار و دولتهای امپریالیستی حمایت شده است. خاتمی تبهکار مظهر و نماینده چنین رژیمی ست.

اعتراض به حضورخاتمی ، اعتراض به جنایات بیکران جمهوری اسلامی در استثمار بیرحمانه و به خاک سیاه نشاندن صد ها هزار تن از کارگرانی ست که زندگی آنان و خانواده هایشان در اثر سیاستهای ضد خلقی دولت او به فقر و فلاکت و نابودی کشانده شده است.

اعتراض به خاتمی، اعتراض به جنایات دولت او در به خاک و خون کشاندن هزاران تن از دانشجویان مبارز، اعتراض به شکافتن سینه کارگران معترض،اعتراض به سرکوب زنان، اعتراض به قتل صد ها تن از روشنفکران و مخالفین، اعتراض به سرکوب خلقهای تحت ستم ملی، اعتراض به گسترش فحشا، کودکان خیابانی، اعتیاد، کارتن خوابی وهزاران جنایت ریز و درشت دیگر نظام جمهوری اسلامی است که در طول 27 سال گذشته بر علیه توده های محروم، اعمال شده و در دوران حکومت ننگین او ابعاد هر چه گسترده تری داشته است.

و بالاخره اعتراض به حضور خاتمی و مهمانداران ریاکاراو، دفاع از حقوق حقه و مبارزات دلاورانه توده های آگاه و مبارزی ست که یک لحظه از مقاومت و مبارزه در برابر این رژیم ضد خلقی باز نایستاده اند واز دولت او نیز با شعار "مرگ بر خاتمی، مرگ بر خامنه ای، مرگ برجمهوری اسلامی" استقبال کردند.

با حضور هرچه وسیعتردر محل سخنرانی خاتمی جنایت پیشه به سفراو و به ترتیب دهندگان این سفر رسوا اعتراض کنیم و فریاد مقاومت و اعتراض مردم تحت ستم ایران را به گوش افکار عمومی برسانیم.

زمان: چهارشنبه 1 نوامبر 2006 ، ساعت 4:30 بعد از ظهر
مکان:Chatham House, 10 St James’s Square, London SW1Y 4LE
نزدیکترین ایستگاه قطار Green Park /Piccadilly Circus
---------------------------------------------------------

سازمان دمکراتیک - ضد امپریالیستی ایرانیان در انگلستان
فعالین چریکهای فدایی خلق ایران در لندن


کدامين گزينه پاسخگوست؟

مطلب رسيده

ب. الف. بزرگمهر (Behzad.bozorgmehr@gmail.com)
۲۵ مهر ١٣۸۵




حاجی، بازار رواج است رواجکو خريدار؟ حراج است حراج
می‌فروشم همه ايران راعرض و ناموس مسلمانان رارشت و قزوين و قم و کاشان رابخريد اين وطن ارزان رايزد و خوانسار حراج است حراجکو خريدار؟ حراج است حراج

سيد اشرف‌الدين گيلانی (روزنامه نسيم شمال)



جنبش اجتماعی ايران وارد مرحله پيچيده‌ای می‌شود. اين پيچيدگی به ويژه از جهت چشم‌اندازهای اقتصادی و گزينش راهکارها و شيوه‌های مناسب با رشد و پيشرفت جامعه بيش از پيش خود می‌نماياند. در نبود يک سامانه اقتصادی فراگير و سياستی پيگير و پويا، روند واگرايی اقتصادی شتاب هرچه بيش‌تری می‌يابد و هرج و مرج سياسی گسترده‌تری را دامن می‌زند. بيش از پيش روشن می‌شود که سامانۀ ملوک الطوايفی حاکم بر کشور از در پيش گرفتن اين يا آن گزينه اقتصادی- اجتماعی ناتوان است. در شرايطی که «فشار از پايين» افزايش می‌يابد، سياست «چانه‌زنی در بالا» ديگر محلی از اعراب ندارد و جای خود را به رقابت و پيشی گرفتن از يکديگر «نخبگان» جناح‌های گوناگون حاکميت برای ايجاد پيوندهای نوين و نو نمودن پيوندهای کهنه با «شيطان بزرگ» می‌دهد. گويی «آمريکا» دوباره کشف می‌شود. هم‌زمان، در شرايطی که از نظر اقتصادی، سياست بازگشايی درهای اقتصاد کشور به روی نوليبراليسم و سرمايه امپرياليستی شتابی بيش‌تر می‌يابد، دولت ايران چهره‌ای متمايل به چپ و ضدامپرياليستی از خود نشان می‌دهد. آيا اين ژستی سياسی يا نمايانگر روندهای متضاد و ازهم گسيخته اقتصادی و سياسی در جامعه است؟ آيا چنين روند ناپايداری که بازتاب خواست‌های به ثمر نرسيده توده‌های مردم از يک طرف و پافشاری و مقاومت غارتگران اقتصادی در حفظ منافع خود از طرف ديگر است، بازهم به واگرايی و هرج و مرج اقتصادی- اجتماعی بيش‌تر نمی‌انجامد و پی‌آمدهای خطرناکی چون جنگ داخلی، دخالت خارجی و ازهم پاشيدگی ايران زمين را در پی نخواهد داشت؟

به نظر می‌رسد که در مجموع، دو «گزينۀ» عمده بيش‌تر پيش روی جنبش نيست:
نخست، پيروی از نسخه‌های ليبرال دمکراسی و سوسيال دمکراسی؛ و آفرينش نوعی دمکراتيسم بورژوايی. اين راهی است که همه ليبرال دمکرات‌های مکلا و معمم، انواع گوناگون سوسيال دمکرات‌ها و «سوسياليست‌»های تازه دمکرات شده، کسانی که به تازگی قرمه سبزی ليبراليسم به دهانشان مزه کرده و نيز همۀ آن‌ها که دانسته يا ندانسته دمکراسی را بی‌پشتوانۀ عدالت اجتماعی خواهانند، برای اقتصاد ايران پيشنهاد می‌کنند. همه اين گروه‌ها از راه‌های گوناگون با سرمايه غارتگر جهانی پيوندهای آشکار و نهان دارند؛ از پشتوانه آتشباری سنگين تبليغات نوليبراليستی سرمايه امپرياليستی برخوردارند و مستقيم و غيرمستقيم مورد پشتيبانی گستردۀ مالی آن هستند.

دوم، درپيش گرفتن راه رشد با سمت‌گيری سوسياليستی (غير سرمايه‌داری) و آفرينش نوعی دمکراتيسم خلقی با پشتوانۀ عدالت اجتماعی. طرفداران اين راه، کمونيست‌ها و نمايندگان پيگير دمکراتيسم خلقی، صرف‌نظر از اين که باورهای مذهبی دارند يا ندارند، هستند.

به نظر نگارنده اين سطور، ، ليبرال دمکراسی و همتای آن سوسيال دمکراسی و به طور کلی، انواع سامانه‌های دمکراسی بورژوايی که نقش توده‌های مردم را در گزينش دوره‌ای سگ زرد و شغال١ محدود می‌کنند، راه‌حل جامعه ايران نيستند. «گزينه» نخست، آنگونه که برخی سوسيال دمکرات‌ها و «سوسياليست‌»های تازه دمکرات شده می‌پندارند، پلی برای رسيدن به عدالت اجتماعی در کشور ما نيست و در سير خود به گزينۀ دوم که تنها گزينۀ درست، واقع‌بينانه و پيگيرانه انقلاب بهمن است، نمی‌انجامد. پيروی از نسخه‌های ليبرال دمکراسی و سوسيال دمکراسی، از نگاه اجتماعی- اقتصادی و نيز تاريخی، برای کشور ما گامی به پس و در جهت سياست‌های امپرياليستی است و در نهايت به پراکندگی هر چه بيش‌تر نيروها انجاميده و روند تجزيه و تلاشی کشور را که با درپيش گرفتن و ادامه سياست‌های نوليبرالی از بيش از دو دهۀ گذشته آغاز شده، شتاب بيش‌تری خواهد بخشيد. سرانجام پيمودن اين راه بن بست اجتماعی- اقتصادی است.

اخيرا يکی از «نخبگان» ايرانی شيفتۀ ليبرال دمکراسی باختر که قرمه سبزی ليبراليسم به دهانش مزه کرده، در گفت و گو با يکی از دانشمندنماهای پروردۀ رسانه‌های خبری امپرياليستی چنين فرموده اند:
«پايان تاريخ شما ليبراليسم بود اما شما می‌دانيد که در جوامع غربی، ليبراليسم تقدم تاريخی- وجودی بر دمکراسی دارد. در اين جوامع ابتدا ساخت ليبرالی در طی چند سده ايجاد شده است، آنگاه دمکراسی به طور طبيعی بر روی اين ساخت نشست، اين منطقه [اشاره به ايران و منطقه خاورميانه] فاقد ساختار ليبرالی است...»۲

وی در ادامۀ گفت و گو می‌افزايد: «اقتصاد بازار پيش‌شرط دمکراسی است. دولت‌های نفتی اين منطقه با در دست داشتن نفت، امکان پيدايش اقتصاد بازار را بسيار سخت و دشوار کردند.»٣

بدون ترديد، امپرياليست‌های يانکی نيز در اين زمينه که دولت‌های نفتی اين منطقه با در دست داشتن نفت، امکان پيدايش اقتصاد بازار را بسيار سخت و دشوار کرده اند، با اين «نخبۀ» ايرانی همداستان هستند و درست به همين «دليلی» که ايشان ارايه می‌نمايند، دولت نومحافظه‌کار ايالات متحده به نمايندگی از جانب همه امپرياليست‌های نفتی و جنگ‌ابزاری اين کشور مايل است هرچه زودتر خود را از شرّ اين «دولت‌های نفتی» رها نمايد و جريان نفت را مستقيماً در دست بگيرد! امری که آقای «نخبه» احتمالا درک بسيار ناروشنی از آن دارد.

دانشمندنمای طرف گفت و گو که ظاهراً خطای خود را در زمينه پشتيبانی‌اش از حملۀ نظامی نيروهای تجاوزگر ايالات متحده و هم‌پيمانانش به عراق زير پوشش ايجاد دمکراسی در اين کشور پذيرفته، در تأييد اظهارنظر آقای «نخبه» که «اگر اقتصاد بازار پيش‌شرط ايجاد جامعه مدنی و دمکراسی باشد، بايد يک راه‌حل اساسی برای مسألۀ نفت جست و جو کرد»۴، می‌فرمايند:

«من کاملاً با شما موافقم. نفت چيز نامبارکی است. من در تابستان گذشته در ونزوئلا بودم. ونزوئلا شباهت زيادی به ايران دارد. ثروت در آنجا از طريق کار مردم و بخش خصوصی به دست نمی‌آيد، بلکه از طريق منابع طبيعی به دست می‌آيد. اين نظر که نفت مانع ايجاد بخش خصوصی است و کمکی به فرآيند دمکراسی در اين منطقه نکرده است، نظر درستی است.»۵ و در پاسخ به پرسش ديگری از جانب آقای «نخبه» که:
«چه راه‌حلی برای مسأله نفت وجود دارد تا نفت از دست دولت درآيد و به عنوان عامل توسعه و دمکراسی عمل کند؟»۶ چنين اظهارنظر می‌فرمايند:

«تا زمانی که قيمت نفت بالا باشد، به راحتی نمی‌توان راه‌حلی برای اين مسأله پيدا کرد، متأسفانه وقتی قيمت نفت بالا می‌رود، دولت‌های منطقه با درآمدهای نفتی پروژه‌های بسياری را شروع می‌کنند ولی تا قيمت نفت پايين می‌آيد ديگر نمی‌توانند آن روند را ادامه دهند. در حال حاضر به دليل احتياج مبرم چين و هند به نفت، قيمت آن بالاست. به هر حال مسأله نفت را نبايد جدای از مسأله دمکراسی تعريف کرد.»٧

به اين ترتيب، آقای «دانشمند» در اين گفت و گو که بيش‌تر به يک بده بستان و زد و بند از پيش تعيين‌شدۀ سياسی می‌ماند، از طرفی کاهش قيمت نفت را که هم اکنون نيز با درنظرگرفتن نرخ تورم و نيز سياست‌های برخی دولت‌های عضو «اوپک» به ويژه عربستان سعودی، بسی کم‌تر از قيمت آن در بازار جهانی به فروش می‌رود، پيشنهاد می‌کند و از طرف ديگر با پيش کشيدن موضوع احتياج مبرم چين و هند به نفت که تنها بخش کوچکی از واقعيت و نه همل آن را دربرمی‌گيرد، گناه وضعيت موجود را که در واقع بر گردن انحصارهای بزرگ نفتی اروپايی ـ آمريکای شمالی است، بر گردن ديگران می‌نهد و به قول معروف ايز گُم می‌کند. سخنان وی، به ويژه در مورد آنچه که وی آن را دمکراسی آمريکايی می‌خواند، جالب توجه است: «دربارۀ دمکراسی آمريکا بايد به يک نکته مهم توجه کرد. اين سيستم اشتباه می‌کند اما به دليل وجود نظام پرسشگری- پاسخگويی، خطاها بعداً تصحيح می‌شوند... دولت آمريکا يک دولت پيچيده است که می‌تواند اشتباه کند، اما اين اشتباهات تا ابد ادامه پيدا نخواهد کرد و خود را دائماً تصحيح می‌کند.»۸ براساس چنين «منطقی»، خطاهای امپرياليست‌های يانکی، انگليسی و ... در عراق و جاهای ديگر چندان مهم نيستند چون به زعم ايشان «بعداً تصحيح می‌شوند». به زعم آقای «دانشمند»، اين موضوع که از پايان رسمی جنگ در عراق تاکنون بيش از ششصد هزار افراد غيرنظامی عراقی٩، به طور عمده دربرگيرندۀ کودکان و زنان، جان خود را باخته اند، اهميت چندانی ندارد و آن را بايد تنها اشتباه کوچکی دانست که در آينده تصحيح خواهد شد! در مورد خود ايشان نيز همان‌گونه که سخنان ياد شده در بالا، اگر به دقت خوانده شود، نشان می‌دهد، موضوع روشن است. هرگاه کار به وخامت بيش‌تر کشيد و به اصطلاح پارسی عاميانه گندش درآمد، اعترافی نيم‌بند به اشتباه و ادامه وظيفۀ هميشگی: پيدا نمودن محمل‌های «ايديولوژيک» تازه برای نفوذ بيش‌تر امپرياليست‌های يانکی و هم‌پالکی‌هايش.

برای آنکه کمکی هر چند اندک به روشن شدن موضوع کرده باشم، بخش‌هايی از درسنامه ارزشمند «اقتصاد سياسی، شيوه توليد سرمايه‌داری» را که به نوبۀ خود بازتاب‌دهندۀ کتاب «سرمايه» اثر دورانساز کارل مارکس است، بازگو می‌کنم که بی‌ارتباط با آنچه در بالا آورده شد، نيست. زنده ياد فرج‌الله ميزانی (جوانشير) نويسندۀ درسنامه، در بخشی از اثر خود چنين آورده اند:
«سرمايه‌داری زمانی پديد می‌آيد که در سطح بالايی از تکامل توليد کالايی:
اولاً – مقادير قابل ملاحظه‌ای پول در دست عدۀ معدود گرد آيد؛
ثانياً – تعداد کثيری از مردم بدل به پرولتر می‌شوند يعنی بدل به انسان‌هايی می‌شوند که از دو نظر «آزادند»:
۱- از نظر شخصی و حقوقی آزادند و حق دارند نيروی کار خود را به هر کس که خواستند بفروشند؛ و
۲- از هرگونه مالکيت وسايل توليد «آزادند» و برای زنده ماندن چاره‌ای جز فروش نيروی کار خويش ندارند.» ۱٠

به اين ترتيب روشن می‌شود که زمينه‌های پيدايش ليبراليسم بورژوايی در اروپای باختری سده‌های شانزده و هفده ترسايی، نياز مبرم سرمايه‌داری نوپا به انسان‌هايی است که همه هستی خود را از دست داده و چاره‌ای جز فروش نيروی کار خود ندارند. اين امر در اروپای آن زمان به معنای سلب مالکيت از تودۀ گستردۀ دهقانان و خرده مالکان بود که با هزار بند به زمين و اقتصاد طبيعی وابسته بودند؛ روندی که آن را «انباشت نخستين سرمايه‌داری»۱۱ نام نهاده اند. آزادی‌های ليبراليستی نيز همان‌گونه که تاريخ پيدايش و گسترش سرمايه‌داری نشان می‌دهد، از همان نخست با دو واقعيت ياد شده در بالا پيوندی ناگسستنی دارد و در واقع اين دو واقعيت، پايه‌های ليبراليسم بورژوايی را ساخته اند. اقتصاد بازار نيز آن‌گونه که ايشان می‌پندارند، پيش‌شرطی برای دمکراسی، حتا از نوع بورژوايی آن نيست. شکل‌های گوناگون دمکراسی با درونمايه۱۲ برده‌داری و ... پيش از اقتصاد بازار نيز وجود داشته است.

پيدايش و گسترش سرمايه‌داری در ايران، برخلاف اروپا با چنان سدهايی روبرو نبود. امری که در صورت وجود همه شرايط لازم و کافی می‌توانست در زمان مناسب اقتصاد بازار و ليبراليسم مورد نظر آقای «نخبه» را برای کشور ما نيز به ارمغان بياورد که متأسفانه چنين نشد و در آينده نيز نخواهد شد. «... آنچه در آغاز کار مانع عمده را بر سر راه رشد سرمايه‌داری ايجاد کرد زمين‌بستگی دهقان نبود، بلکه رخنه استعمار بود... بر اثر گسترش نفوذ استعمار منابع اساسی ثروت کشور به دست سرمايه‌داران بيگانه افتاد. امتيازات اسارتباری به استعمارگران داده شد. بازار داخلی در اختيار سرمايه‌داران خارجی قرار گرفت که آن را بی‌رحمانه غارت می‌کردند. همين غارت استعماری، ... خود يکی از منابع مهم انباشت بدوی سرمايه در کشورهای استعمارگر است، در کشور استعمارزدۀ ما طبعاً نتيجه معکوس داد. اقتصاد عقب‌افتادۀ سنتی ايران توان آن را نداشت که پس از غارت استعماری چيزی هم برای انباشت داخلی پديد آورد... پس از انقلاب مشروطه و به ويژه پس از انقلاب اکتبر در اين وضع تغيير کوچکی حاصل آمد. در دوران ديکتاتوری رضاشاهی از طريق تجديد سازمان دستگاه دولتی بر پايه ملاک- بورژوايی حمايت نسبی از سرمايه‌داران در برابر ملاکين و فيودال‌های محلی، ايجاد انحصار تجارت خارجی، برقراری حمايت گمرکی ... اطمينانی برای سرمايه‌گذاری پديد آمد و مبالغ معينی در دست عده معدود جمع شد...
با تمام اين‌ها ثروت قابل توجهی که بتواند سکوی جهش سرمايه‌داری باشد جمع نشد. »۱٣

با وجود آنکه «ثروت نفت ايران می‌توانست منبع انباشت سرمايه باشد... در تمام دوران رضاشاهی مبلغ قابل ملاحظه‌ای از نفت به دست نيامد»۱۴ و تنها «... پس از ده‌ها سال حرکت کُند و لاک‌پشتی انباشت بدوی سرمايه، در آنچه که مربوط به جمع آمدن مبالغی پول در دست گروهی معدود است، به حد معينی از تکامل رسيد... ولی ... وجود اين شرط به هيچ‌وجه برای گسترش سرمايه‌داری کافی نيست. شرط مهم‌تر و ضروری‌تر عبارت است از ايجاد تودۀ وسيع پرولتر که چاره‌ای جز فروختن نيروی کار خويش نداشته باشند.»۱۵ چنانکه تاريخ معاصر ايران گواه است، چنين شرايطی تا پيش از اصلاحات ارضی (۱۳۳٩- ۱۳۴۲) وجود نداشته است. «... به همين دليل بود که در سال‌های قبل از اصلاحات ارضی مهاجرت روستايی آن شدت و آن کيفيتی را نداشت که پس از اصلاحات ارضی به خود گرفت.»۱۶

زنده ياد فرج‌الله ميزانی (جوانشير) در جای ديگر از درسنامه، زير عنوان «فابريک سرمايه‌دارسازی» ضمن تشريح راه‌های گوناگون انتقال درآمدهای عمومی به کيسه خصوصی سرمايه‌داران نوخاسته، نکته‌های بسيار مهمی را يادآور شده اند: «...امپرياليسم جهانی و ارتجاع داخلی می‌کوشند برای مقابله با راه رشد سوسياليستی به سرعت مشتی سرمايه‌دار بسازند. [تأکيد از من است] عده‌ای يک‌شبه ميليونر و ميلياردر می‌شوند... دزدی، دغلی، بورس‌بازی با زمين و انواع کارهای کثيف، عادّی تلقی می‌شود... افزايش توليد نفت و سپس بالا رفتن قيمت آن سرچشمه بزرگ انباشت بدوی شد. دستگاه دولتی به اهرمی مبدل گشت که درآمد نفت را دريافت کرده و به انواع و اشکال ميان سرمايه‌داران خارجی و داخلی تقسيم کند... ترور فاشيستی حاکم بر کشور ما علاوه بر همه وظايف ديگر اجتماعی ـ سياسی که در جهت خدمت به امپرياليسم و سرمايه‌های بزرگ به عهده دارد، نقش بسيار مؤثری در اين روند دردناک انباشت بدوی سرمايه و دوقطبی کردن جامعه ايفا می‌کند...برنامه حزب تودۀ ايران با توجه به اين روند دردناک و غيرانسانی است که راه رشد سرمايه‌داری را طرد کرده و سمت‌گيری سوسياليستی را پيشنهاد می‌کند. طرد راه رشد سرمايه‌داری و پذيرش سمت‌گيری سوسياليستی قبل ار همه بدين معناست که فابريک پرولترسازی و سرمايه‌دار‌سازی... تعطيل شود. مالکيت دهقانان و توليدکنندگان کوچک و متوسط شهر و ده محترم شمرده شود و هم‌چنين مالکيت عمومی به طريق اولی محترم و دست نخورده بماند... طرد راه رشد سرمايه‌داری و سمت‌گيری سوسياليستی هم‌چنين بدين معناست که درآمد عمومی به نام عموم مردم و به سود عموم مردم ايران به کار افتد، در رشته‌هايی که به سود مردم است سرمايه‌گذاری شود و درآمد حاصله از آن نيز صرف رفاه عمومی شده و بخش قابل پس‌انداز آن در مالکيت عمومی بماند... روشن است که حزب تودۀ ايران مخالف تکامل و مخالف ايجاد مؤسسات عظيم صنعتی و کشاورزی نيست... حزب تودۀ ايران نخستين سازمان سياسی ايران است که ضرورت ايجاد توليد بزرگ و طبق برنامه و ضرورت صنعتی کردن کشور را به مقياس وسيع از نخستين روز تأسيس خويش مطرح کرده و از آن دفاع کرده است. اما چرخ تکامل نبايد از روی اجساد ميليون‌ها انسان زحمتکش بگذرد... می‌توان با طرد راه رشد سرمايه‌داری از تعميق دوقطبی شدن هرچه بيش‌تر جامعه، از سلب مالکيت از توده‌ها و تمرکز ثروت در دست عده‌ای معدود جلوگيری کرد و با سمت‌گيری سوسياليستی به همراه مردم زحمتکش ـ و نه عليه آن‌ها ـ به سوی ايجاد صنعت بزرگ و کشاورزی بزرگ و امروزين رفت... اکثريت قاطع توده‌های مردم، از طبقه کارگر گرفته تا توليدکنندگان کوچک و متوسط شهر و ده و حتا بخشی از سرمايه‌های کوچک و متوسط در اجرای آن ذينفع‌ اند. برای اتحاد اين طبقات و قشرها در انجام تحول بنيادی و سمت‌گيری سوسياليستی جامعه محمل‌های عينی اقتصادی وجود دارد.»١٧

نگاهی به وضعيت اقتصادی کشورمان از انقلاب بهمن به اين طرف نشاندهندۀ آن است که روند دردناک و غيرانسانی «انباشت نخستين سرمايه‌داری» با فراز و نشيبی اندک، هم‌چنان ادامه داشته و به روند «تثبيت» شده و تکامل يافتۀ گردش سرمايه، آن‌گونه که در کشورهای «پيشرفتۀ» سرمايه‌داری شاهد آن هستيم، فرانروييده است. فرار گسترده و بی‌سابقۀ سرمايه از کشور، سپرده‌های بسيار بزرگ درآمدهای نفتی در بانک‌های خارجی (به طور عمده اروپايی) که در عمل نقش چندانی در بخش اقتصاد مولد کشور ندارند، به همراه انباشت نسبی سرمايه در بخش‌های غيرمولد مانند املاک و مستغلات، همه و همه گويای اين امر است. دورۀ پس از انقلاب تاکنون گواه روشنی بر اين امر است که تاريخ را با همان درونمايه و برونزدی که پيش‌تر و در جايی ديگر داشته است، نمی‌توان بازآفريد. حتا بازآفرينی پديده‌های طبيعی که در مقام مقايسه با پديده‌های اجتماعی در پلۀ تکاملی بسيار پايين‌تری قرار دارند، به طور طبيعی و آن‌گونه که يک‌بار پيش آمده است، ديگر شدنی نيست. برای نمونه، ديگر نمی‌توان اقيانوس‌ها را به شرايطی برگرداند که در آن نخستين موجودات زنده (کواسروات‌ها) به خوردن باقی‌ماندۀ اسيدهای آمينه اشباع شده يا به عبارتی ديگر «آبگوشت اوليه» پرداختند و آن را تقريباً به طور کامل پاک کردند. به طريق اولی، نمی‌توان ليبراليسم بورژوايی را آن‌گونه که در اروپای سده‌های گذشته پديد آمده - و يا به هر شکل ديگری- در کشورمان پديد آورد. اين، امکانی از نظر تاريخی ازدست رفته و راهی بن بست است. پی‌آمدهای پيمودن چنين راهی، اوضاع انفجارآميز کنونی ميهنمان است که در زمانی که اين سطرها به روی کاغذ می‌آيد آبستن رويدادهای بسيار جدی و خطرناک است. البته طرد راه رشد سرمايه‌داری و سمت‌گيری سوسياليستی در اقتصاد و سياست کشور ما در دوران معاصر، در شرايطی که ديگر از اردوگاه کشورهای سوسياليستی به عنوان بزرگ‌ترين پشتيبان مادی- معنوی جنبش‌ها و انقلابهای اجتماعی چيز زيادی برجای نمانده، با دشواری‌های بيش‌تری نسبت به پيش همراه است؛ اما به هر حال، آن‌گونه که از جانب برخی محافل سياسی ادعا می‌شود، نشدنی هم نيست. کافی است نگاهی گذرا به آنچه که در زمانی کوتاه‌تر از انقلاب بهمن تاکنون و در شرايطی به مراتب ناگوارتر از وضعيت کشور ما در برخی از کشورهای آمريکای لاتين به سود زحمتکشان انجام شده، بيفکنيم تا مفهوم اين «شدن» را دريابيم.

انقلاب بزرگ بهمن ۵٧، که «... در نخستين مرحلۀ خود (فاز سياسی) نظام شاهنشاهی را درهم کوبيد و به سرمايه‌داری وابسته (کمپرادور) و همبود بزرگ مالکی آسيب بزرگی رسانيد، در مرحله پسين، آنجا که سرنوشت نهايی انقلاب از جهت سمت‌گيری اقتصادی- اجتماعی آن مي‌بايست تعيين می‌شد، دچار چالش‌های بسيار جدی شد که هم‌چنان نيز ادامه دارد.»۱۸ اين انقلاب، بهترين امکان تاريخی را برای جامعه استبداد زدۀ ايرانی فراهم آورد تا با استفاده بهينه از همه توان بالقوه و بالفعل اقتصادی- اجتماعی خود، به سود طبقات و قشرهای زحمتکش و ميانی سمت‌گيری کرده، روند انقلابی را در عرصه اقتصادی به سود اين قشرها و طبقات تثبيت نمايد. متأسفانه با آغاز جنگ ايران و عراق، اشتباهات و کوته‌بينی‌های برخی نيروهای انقلابی درون و پيرامون حاکميت و نيز سرکوب هم‌زمان پيشروترين گردان‌های انقلابی خلق و جنبش به دست حاکميت خرده بورژوا - بورژوا ليبرال، شرايطی پديد آمد که بورژوازی شکست خوردۀ وابسته به امپرياليسم (کمپرادور) با دستياری و کمک بورژوازی نوخاسته ليبرال، بورژوازی اداری- بوروکراتيک و نيروهای واپسگرای وابسته به همبودهای اقتصادی- اجتماعی کهنه، آرام آرام خود را بازيابد و در صدد به دست آوردن جايگاه داخلی و پيوندهای بين‌المللی پيشين خود برآيد؛ امری که هم‌اکنون شاهد آن هستيم.

امپرياليسم جهانی و ارتجاع داخلی يک‌بار ديگر کوشيدند تا برای مقابله با راه رشد سوسياليستی و ژرفش انقلابی، به سرعت مشتی سرمايه‌دار بسازند و به موهبت شرايط هرج و مرج و نبود رهبری آگاه انقلابی در ابتدای انقلاب و سپس جنگ تحميلی و سرکوب نيروهای پيشرو، روند اقتصادی- اجتماعی به سود زحمتکشان شهر و روستا را متوقف نموده، به کژراهه برند. اجرای فرمان‌های «صندوق بين‌المللی پول»، «بانک جهانی» و ساير نهادهای امپرياليستی، روند انباشت نخستين سرمايه و دو قطبی کردن جامعه را بيش از پيش دردناک نموده و به مرحله انفجاری رسانده است. در چنين شرايطی، برخی از مفاد فرمان اخير رهبر جمهوری اسلامی در زمينۀ دگرگونی در اصل چهل و چهار قانون اساسی ايران و آسان‌سازی سرمايه‌گذاری‌ها و افزايش سهم بخش خصوصى١٩ را جز فرار به جلو و بازگذاشتن دست غارتگران اقتصادی و نزديک‌تر نمودن فروپاشی اقتصادی، چيز ديگری نمی‌توان تفسير و تعبير نمود. انگار که کشور به حراج گذاشته شده است. برای آنکه پربيراه نگفته باشم، تنها به عنوان مشت نمونۀ خروار به يک مورد اشاره می‌کنم: در شرايطی که طی دوره‌ای، سيمان توليدشده در داخل کشور بسيار کمياب شده بود، همين کالای ساخت وطن در کشورهای همجوار به وسيله «تجار محترم» که هم «حبيب خدا» و هم جمهوری اسلامی هستند، با قيمتی ارزان‌تر از داخل کشور به فروش رفته است! چه علل و عواملی سبب چنين «غريب نوازی» اين حبيبان خدا و خرما بوده است، تنها خدا داند!٢٠

از رهبر جمهوری اسلامی که با فرمان اخير خود، چنين دست و دلبازی در «حق» سرمايه‌داری بزرگ داخلی و خارجی روا داشته اند و نيز از همه دست اندرکاران ولايت و حکومت بايد پرسيد که اگر چنين مقصودی مورد نظر بود، شاه مخلوع ايران که اين راه را بهتر رفته بود و می‌رفت و نيازی به انقلاب و بر دوش کشيدن اين همه ناملايمات نبود. حتا به گفتۀ برخی از اقتصادنادانان و منتقدين اقتصادی وطنی آن ورِ پل، که تمام دانششان در اين زمينه به بازگويی طوطی‌وار «عرضه» و «تقاضا» محدود می‌شود۲١، اگر همان راه را رفته بوديم، کشور ما هم اکنون از نظر اقتصادی در موقعيتی مانند کرۀ جنوبی بود! البته اين طوطيان «شکر شکن» عرصه اقتصاد فراموش می‌کنند و يا شايد خود را به فراموشی می‌زنند که هنوز هم مانند گذشته، «سرمايه بازرگانی ايران واسط ميان بازار داخلی ايران و اقتصاد چند شاخه‌ای آن با بازار جهانی و قبل از همه بازار امپرياليستی است.» ۲۲ و هم‌چنان نقش برتری را نسبت به سرمايه صنعتی در اقتصاد کشورمان دارد. قشر فوقانی سرمايۀ بازرگانی ايران (سرمايه‌داری کمپرادور يا وابسته) که ده‌ها سال پيش از اين با سرمايه امپرياليستی درآميخته بود و واسطه‌گری آن را بر عهده داشت، اينک خون تازه‌ای يافته است. اين قشر ديگر به «شترسواری دولا دولا» خشنود نيست و خواهان همان نقش و قدرت سياسی است که در دوران پيش از انقلاب بهمن داشت و به همين دليل خواهان رفع مشکلات سر راه به صورتی قطعی با امپرياليست‌های يانکی و ديگر امپرياليست‌هاست. همان‌گونه که تجربه تاريخی نشان می‌دهد، آن گروه از آخوندهای شکمباره واپسگرا که «حفظ بيضه اسلام» برايشان از جان و ناموس ايرانيان مهم‌تر است، بار ديگر با اين قشر انگل سرمايه بازرگانی کنار خواهند آمد ـ و کنار نيز آمده اند ـ و به يوغ خارجی نيز گردن خواهند گذاشت. آن‌ها که زمانی برای دريافت جيره و مواجبشان سوار بر الاغ‌هايشان در جلو کنسولگری انگليس صف می‌کشيدند۲۳ اکنون ديگر دستی دراز در سفره مردم دارند و خواهان همدستی مستقيم با غارتگران خارجی و امپرياليست‌ها هستند. برخی از آن‌ها که بيش‌تر نگران رويدادهای آينده، از دست دادن موقعيت اجتماعی و بسته شدن حسابهای بانکی‌شان در کشورهای اروپای باختری و ايالات متحده می‌باشند، نوع ديگری از «فشار از پايين» و «چانه‌زنی در بالا» را بر ضد منافع ملی ايران تجربه می‌کنند. اين گروه از آخوندهای راستگرا و هم‌پيمانان داخلی و خارجی‌شان از درک اين مسأله که ديگر دوران استفاده ابزاری از توده‌های مردم به سر آمده، فروگذاری می‌کنند. شايد يکی از مهم‌ترين درس‌هايی که از جنبش واخواهانه اخير در آذربايجان بتوان آموخت، سپری شدن استفاده ابزاری از توده‌های مردم برای چانه‌زنی با اين و آن باشد. شکيبايی توده مردم و سکوت فروتنانه آن‌ها را در برخورد با ناملايمات بسيار شديد اقتصادی- اجتماعی نمی‌توان و نبايد به حساب طرفداری از حاکميت گذاشت. آن‌ها که چنين می‌انديشند و می‌پندارند که چنين وضعيتی تا ابد به درازا خواهد کشيد، اشتباه تاريخی بسيار خطرناکی می‌کنند. سرکوب هرگونه جايگزين صلح‌جويانه و وادار نمودن توده‌های مردم به پيمودن «راه خودی» که هر روز باريک‌تر و پرشاخه‌تر از پيش می‌شود، عنقريب به بن بست انجاميده، انفجارهای کور اجتماعی را در پی خواهد داشت. موازی با اين پديده، هنوز هم بخشی از نيروهای درون و پيرامون حاکميت، به طور عمده دربرگيرندۀ نمايندگان قشرهای خرده بورژوازی، واقعاً منتقد سياست‌های امپرياليستی و خواهان انجام اصلاحات اقتصادی- اجتماعی به سود توده‌های زحمتکش شهری و روستايی است. اين نيروها به دليل قشربندی و پاره پاره بودن و نيز نداشتن افق ديد طبقاتی يگانه، برنامه کار درستی ندارند. «... از آنجا که خرده بورژوازی از رشد سرمايه‌داری زيان می‌بيند و با تکامل آن ورشکست شده و از ميان می‌رود قادر است بسياری از جوانب منفی رشد سرمايه‌داری را ببيند و از آن انتقاد کند. اما از آنجا که آينده روشنی ندارد قادر نيست اين انتقاد را بر مبنای علمی محکمی استوار ساخته، شيوه توليدی مترقی‌تری از سرمايه‌داری ارايه دهد. و بنابر اين تا زمانی که از موضع خويش دست نکشيده و به موضع پرولتاريا نپيوسته است چشم ديدن آينده را ندارد، تکامل را درک نمی‌کند و از موضع ارتجاعی دفاع از گذشته به آينده می‌نگرد»۲۴ برنامه‌های اقتصادی- اجتماعی ارايه شده به وسيله اين نيروها در بهترين حالت همان است که به درستی «اقتصاد سقاخانه‌ای» و يا «سياست وصله پينه‌ای» نام گرفته است. همان‌گونه که در ابتدای انقلاب، سياست درست و کارآمد حزب تودۀ ايران، به پشتوانه وضعيت انقلابی و فشار توده‌های مردم، بسياری طرح‌های انقلابی مهم را در شعار و عمل حاکميت گنجاند، اکنون نيز، برنامه اقتصادی علمی از جناح چپ بايد ارايه شود. متأسفانه اين جناح در دو دهه گذشته دچار مشکلات بسياری بوده و هم‌چنان نيز هست. اين جناح به جای متمرکز نمودن سياست و نيروی خود روی جنبه‌های سرنوشت‌ساز زندگی ايرانيان، هم‌چنان به سکتاريسم دچار است و در کارزار واقعی، صرف‌نظر از زيگزاگ‌های هر از گاهی، دنباله‌روی سياست‌های راستگرايان بوده است. اين جناح هنوز از درک رابطه تنگاتنگ شيوه و شکلی از دمکراسی- که بدون ترديد همانند هيچ‌کدام از دمکراسی‌های بورژوايی نخواهد بود- با عدالت اجتماعی در ميهنمان ناتوان است. برخی از رهبران و سخنگويان عمده اين جناح که به شرايط زندگی در کشورهای متروپل سرمايه‌داری بزخو کرده و تنها دستی از دور بر آتش دارند، با پافشاری بر ادامه سياست‌های نادرست گذشته و درک نکردن عمده و غيرعمده، عملاً شرايطی را فراهم آورده اند که نوکران شناخته شده و دست به سينه امپرياليسم، زير پوشش مفاهيم انساندوستانه‌ای مانند «حقوق بشر» و سوءاستفاده از اشتباهات و جنايت‌هايی که روزمره در جمهوری اسلامی جريان دارد، بتوانند سياست‌های ليبرال دمکراسی- سوسيال دمکراسی را تبليغ و ترويج نمايند و حتا برخی از نيروهای مردد و پادرهوای «چپ» را به دام افکنند. رفتار چنين رهبران و سخنگويانی- و نه تنها آنان- که گه‌گاهی انتقاداتی آبکی و بی‌مايه، هرچند گاه آتشين، از امپرياليسم و ارتجاع می‌نمايند و دلشان را به ترجيع‌بندهای تکراری که هنوز پس از دو دهه بی کم و کاست بر زبان رانده می‌شوند، خوش نموده اند، يادآور داستان يکی از نخستين کاشفان انگليسی نفت در ايران است که سوار بر قاطر (يا الاغ) همراه با ديلماج و راهنمای محلی خود که هر دو پياده در کنار مرکب ايشان ره می‌پيمودند، به جايی رهسپار بوده اند و در جريان مسير، سبب برآشفتگی راهنما را که سرگرم غرولند و ناسزا به وی بوده، از ديلماج جويا شده و پس از آگاهی از امر، تنها از وی می‌پرسد: آيا راه را درست می‌رود؟ و پس از آنکه ديلماج به وی اطمينان خاطر می‌دهد که راهنما کار خود را به خوبی انجام می‌دهد و به زودی به محل مورد نظر خواهند رسيد، می‌گويد: «اشکالی ندارد. راه را درست برود، هر چه (دل تنگش) می‌خواهد بگويد.» [دل تنگش را خودم افزوده ام که به فارسی دلنشين‌تر باشد!]

انقلاب بزرگ ملی- دمکراتيک بهمن ۱٣۵٧ در فرارويی خود چاره‌ای جز در پيش گرفتن راه رشد سوسياليستی ندارد، وگرنه محکوم به شکست است. شکستی که به دليل تحميل «گزينه» نخست به اقتصاد و سياست کشور ما، طلايه‌های آن از هم‌اکنون در چشم‌انداز ديده می‌شود. راه رشد با سمت‌گيری سوسياليستی (غير سرمايه‌داری) و برقراری نوعی دمکراتيسم خلقی با پشتوانۀ عدالت اجتماعی از بنيان با دمکراتيسم بورژوايی تفاوت دارد. می‌توان آن را راهی برای رسيدن به «جامعه عدل علی» يا «جامعه بی‌طبقه توحيدی» و مانند آن‌ها نيز پنداشت و تعريف نمود. به هرحال، آنچه برای کمونيست‌ها و همه نيروهای پيرو سوسياليسم علمی اهميت درجه اول دارد درونمايه و مضمون پديده اجتماعی است، نه شکل يا برونزد آن۲۵. شايد موضوع را تا حدودی بتوان در بيت زيبای مولانا جلال‌الدين رومی فشرده نمود، که می‌گويد:
«ما درون را بنگريم و حال را نی برون را بنگريم و قال را»۲۶

برای آنکه سخنی به گزاف نگفته باشم، کافی است به سياست بخردانه و نيک کردار حزب تودۀ ايران در ابتدای انقلاب، در رأی به جمهوری اسلامی و پشتيبانی بی‌دريغ آن از روند انقلابی اشاره نمود. سياستی که با جانفشانی‌های بسيار و به جان خريدن کينه بی‌اندازه نيروهای تاريک‌انديش و واپسگرا، پيگيری شد و دست‌آوردهای چندی نيز به سود طبقه کارگر و زحمتکشان ايران دربر داشت.

امروز نيز مانند گذشته، همه شرايط عينی راه رشد سوسياليستی در کشور ما وجود دارد. مشکل عمده در اين زمينه، شرايط ذهنی آن يعنی ميزان آمادگی ايديولوژيک- سازمانی حزبها و سازمان‌های سياسی طرفدار عدالت اجتماعی و نيروهای راستين پيرو سوسياليسم علمی است که بسيار ترديدبرانگيز می‌باشد؛ به ويژه از آن جهت که در شرايط بحران احتمالی آينده که دير يا زود فراخواهد رسيد، ديگر پشتوانه ارزشمند اتحاد جماهير شوروی و اردوگاه سوسياليستی وجود خارجی ندارد و امپرياليست‌ها به سرکردگی يانکی‌ها هر آن آماده اند تا هرگونه بحران و نارضايتی اجتماعی را با منافع غارتگرانه خود پيوند زنند.

به هر حال، در مورد گزينش و پيمودن راه رشد سوسياليستی که نگارنده اين سطور، آن را صرف‌نظر از تمام سدها و مشکل‌ها سر راه، تنها گزينۀ درست و واقع‌گرايانه می‌داند، پرسش‌های زير مطرح است:
آيا نيروهای پراکنده فکر و آشوب جوی خرده بورژوا- صرف‌نظر از اين‌که انديشه‌ای آيينی و يا غير آن داشته باشند- می‌توانند سکان رهبری چنين راهی را در دست گيرند؟ و در صورت پاسخ منفی، چه نيروهايی توانايی رهبری چنين راهی را خواهند داشت؟

ميزان توانايی‌های کيفی و کمّی پيشروترين گردان‌های اجتماعی طبقه کارگر و ساير زحمتکشان شهر و روستا، يعنی حزب تراز نوين طبقۀ کارگر و ديگر نيروهای سياسی نزديک به آن چه اندازه است؟ کميّت اين نيروها چيست، تا چه اندازه بسامانند و برپايه ازريابی وضعيت موجود و پيش‌بينی‌های آتی، آيا رهبری در روند خود، به نحوی اساسمند و سامانده، در دستان اين گردان‌های پيشاهنگ و نمايندگان انديشگی آن‌ها قرار خواهد گرفت؟

اين روند تا کجا به درازا خواهد کشيد و نقش عامل خارجی در آن چگونه خواهد بود؟ تا چه اندازه می‌توان تجربيات کشورهای انقلابی آمريکای لاتين مانند کوبا، ونزوئلا و بوليوی را دستمايه پيمودن اين راه نهاد؟

واقعيت آن است که امپرياليسم و ارتجاع داخلی از ژرفش جنبش اجتماعی و سمت‌گيری آن به چپ در ايران، واهمه بسيار جدی دارند. با وجود همه گسست‌ها، ناپيگيری‌ها و کم‌کاری‌هايی که بيش از دو دهه نيروهای چپ را از اثرگذاری پيگيرانه و مؤثر در رويدادهای کشورمان بازداشته است، حضور اين نيروها و کار پيگير سازماندهی سنديکايی- سياسی طبقه کارگر و ساير زحمتکشان و قشرهای ميانی می‌تواند از دشواری‌های اين راه کاسته، بر ناتوانی و ترديد نيروهای بينابينی در گزينش راه درست فايق آمده و اتحاد همه اين نيروها را تا رسيدن به سوسياليسم که نياز امروز ايران و جهان است، تأمين نمايد. تنها، اتحاد همه نيروهای زحمتکش و قشرهای ميانی خلق‌های ساکن ايران است که می‌تواند دسيسه‌های دامنه‌دار و حساب‌شدۀ امپرياليست‌ها و همدستان داخلی‌شان را که اکنون دامنه بسيار گسترده‌تری از پيش را در برمی‌گيرد، نقش بر آب ساخته، جلوی يورش امپرياليستی را به ميهن ما بگيرد. آن‌ها که آزادی‌های مدنی، رسانه‌ای، سنديکايی و سياسی مردم را برنمی‌تابند و سرکوب می‌کنند، يک‌بار ديگر و شايد آخرين بار، خاکريزهای مهم پايداری و مقاومت ملی را به دست خود نابود کرده، راه نفوذ نيروهای اهريمنی را به درون کشور ما هموارتر می‌نمايند؛ بی‌خبر از آنکه شمشير داموکلس امپرياليستی که اکنون بر سر همه ملت ايران آويخته است، ابتدا و پيش از همه بر فرق سر خود آن‌ها فرود خواهد آمد.





پانوشت‌ها:

۱- سگ زرد برادر شغال است.
۲- گفت و گوی اکبر گنجی با فرانسيس فوکوياما به تاريخ ۳١اوت ۲٠٠۶ (از تارنگاشت بی بی سی)
۳- همانجا
۴- همانجا
۵- همانجا
۶- همانجا
٧- همانجا
۸- همانجا
٩- «اشغال عراق به قيمت جان ۶۵۵هزار عراقی تمام شده»، تارنگاشت بی بی سی، چهارشنبه ۱٩ مهر ١۳۸۵
۱٠- اقتصاد سياسی، شيوه توليد سرمايه‌داری، ف.م. جوانشير، انتشارات حزب تودۀ ايران
١١- «انباشت اوليه» يا «انباشت بدوی» نيز گفته شده است.
١۲- من اين واژه را در چارچوب درک فلسفی آن، به جای «مضمون» به کار برده ام.
١۳- اقتصاد سياسی، شيوه توليد سرمايه‌داری، ف.م. جوانشير، انتشارات حزب تودۀ ايران
١۴- همانجا
۱۵- همانجا
۱۶- همانجا
۱٧- همانجا
۱۸- طرد رژيم «ولايت فقيه»، نه استراتژی، نه تاکتيک، ب. الف. بزرگمهر، تارنگاشت عدالت
١٩- ابلاغ سياست‌هاى كلى اصل ۴۴ قانون اساسى (نگاه کنيد به: http://www.khamenei.ir/FA/Message/detail.jsp?id=840302A)
۲٠- در اينجا تنها به بادآوری نمونه‌ای کم و بيش «آبرومندانه» بسنده کردم و صادرات نيروی کار ارزان و ويژه‌کاران ايرانی به ديگر کشورها به ويژه اروپا و ايالات متحده و حراج عرض و ناموس ايرانيان در پاکستان، کشورهای عربی و غير عربی را درز گرفتم. در مورد اخير، به نظر می‌رسد که دولت‌هايی مانند تايلند و فيليپين، دست‌کم از نظر اقتصادی، عاقلانه‌تر از حاکميت شکمبارگان عمل می‌کنند!
۲١- «حتا می‌توان از طوطی هم عالم اقتصاد ساخت. تنها کافی است دو کلمه به آن بياموزيم "عرضه" و "تقاضا"»، سامويلسن، برگرفته از درسنامه اقتصاد سياسی، شيوه توليد سرمايه‌داری، ف.م. جوانشير، انتشارات حزب تودۀ ايران
۲۲- اقتصاد سياسی، شيوه توليد سرمايه‌داری، ف.م. جوانشير، انتشارات حزب تودۀ ايران
۲۳- نگاه کنيد به: تبريز مه آلود، نوشته زنده ياد محمد سعيد اردوبادی
۲۴- اقتصاد سياسی، شيوه توليد سرمايه‌داری، ف.م. جوانشير، انتشارات حزب تودۀ ايران
۲۵- در واقع، مضمون با وجود آنکه پيوندی ارگانيک با شکل خود دارد، تعيين کننده آن نيز می‌باشد.
۲۶- مثنوی مولوی







مقاومت در برابر امپراتوری، موضوع مرکزی دوران ما


اندرو موری
منبع: گاردين (لندن)
برگردان: ا. آذرنگ


از عراق و لبنان تا افغانستان، تلاش انگليسی- آمريکايی برای تغییر جهان با توسل به زور با شکست روبرو شده است.۱
شاید تونی بلر در حالی که می کوشد کلاف سياسی سردرگم خود را باز کند، وسوسه شود تا آخرین سخنان جورج پنجم را تکرار کند و بپرسد «امپراتوری در چه حالی است؟» سياست خارجی نخست‌وزير تا آن حد امپرياليسم را به واژگان سياسی کشور بازگردانده است، که هر وقت ميراث او مورد بحث واقع شود، وضعيت امپراتوری موضوع اصلی خواهد بود.
جواب این است که اوضاع خیلی خراب است. امپریالیسم نو که برای هميشه با نام بوش و بلر پیوند خواهد داشت، در طول فقط پنج سال به سد مقاومت مردمی و رسوایی اخلاقی برخورده است. امپریالیسم از یک واژه ویژه حوزه سیاسی به موضوع کانونی دوران ما تبدیل شده است- و در همه جا، خارج از دژ ائتلاف نومحافظه‌کاران- نو ليبوريست‌ها، چنان نگریسته می‌شود .
در عراق، آزمايشگاه بزرگ «مداخله‌جويی ليبرالی»، درجه مقاومت در برابر ارتش‌های اشغالگر، همراه با درماندگی خيل وزيران دست‌چين شده در تحويل حتا يک ثبات صوری [وضعيتی به وجود آورده] که بنا به گزارش نيويورک تايمز، بوش را مجبور کرده است دست برداشتن از آزمايش «دمکراتيک» خود به نفع احتمالاً يک ديکتاتوری را مورد بررسی قرار دهد.
در افغانستان، که نيروهای انگليسی تقريباً پنج سال پس از تغيير رژيم سراسیمه بدانجا گسيل شدند، دولت کرزای در سطح بی‌سابقه‌ای از فساد دست و پا می‌زند. دولت کرزای قدرت متکی بر قاچاق ترياک جنگ‌سالاران را - که سرکوب آن‌ها شايد تنها دست‌آورد مردم‌پسند طالبان بود- دوباره برقرار کرده است. نتيجۀ [اشغال] درگيری آنچنان ددمنشانه‌ای است، که بنا به گفته ژنرال ديويد ريچاردز، فرمانده [انگليسی] در محل، ارتش انگليس از جنگ کره به اين سو شبيه آن را نديده است.
و علی‌رغم چراغ سبز مصمم بلر به اسرائيل «بازوی بلند و نيرومند آمريکا» در منطقه- برای حمله به لبنان، همانطور که سيما کادمون مفسر اسرائيلی می‌گوید- اسرائيل بدون رسيدن به اهداف خود مجبور به عقب‌نشينی شده است. در آنجا نیز هیچ کس عجله‌ای برای به دوش گرفتن بار انسان سفیدپوست ندارد.۲
نیروهای انگليسی اکنون با کينه بسیار به «شرق سوئز» بازگشته اند. طبق ارزیابی چاتم هاوس، کانون اندیشه هيأت حاکمه انگلیس، برنده اصلی پنج سال وحشی‌گری ارتش انگلیس در گوشه و کنار منطقه ایران است. مسلماً نقشه اين نبود. حتا در بالکان هم اشغال بوسنی و کوزوو بحرانی است و ريشه‌های درگيری به هيچ‌وجه حل نشده اند.
دوران بلر درس شکست ظرفیت قدرت‌های انگلوساکسون برای دگرگونسازی جهان در جهت منافع خود با توسل به زور بوده است. حتا نخست‌وزیر در اوایل اين ماه در کالیفرنیا با درماندگی این نکته را تصدیق کرد. البته آن خط‌مشی دوست‌داران خودش را داشته است، از آنجمله تاریخ‌نویسان راستگرا و هواداران برتری نژادی بر پایه تکوین عوامل ارثی. نیال فرگوسن تبلیغ برای امپراتوری را به تلویزیون کشيده است و ریاست خزانه‌داری اصرار می‌کند که زمان آن فرا رسیده است که انگلستان از عذرخواهی به خاطر امپراتور بودن خود دست بردارد. همانطور که تابو امبکی، رییس‌جمهور آفریقای جنوبی در پاسخ به آن يادآور شد مگر ما هیچ‌گاه چنین [عذرخواهی] کرده ايم.
اما شمار مخالفان امپریالیسم به مراتب بیش‌تر است. تقريباً دوسوم عموم مردم معتقدند سیاست خارجی انگلستان بیش از اندازه تابع آمریکا است و اشغالگری شکست خورده است. قدرت جنبش ضدجنگ در پنج سال گذشته، و با جلب حمایت تازه در طول جنگ لبنان، مؤید آن است که آن احساس از نظرسنجی‌ها بسيار فراتر می‌رود.
در برابر این خیزش نوین چپ، ائتلافی از محافظه‌کاران گستاخ واشنگتن و ستایش کنندگان آن‌ها در اين سوی اقيانوس اطلس شکل گرفته است که شامل دو ردیف اول نیمکت‌نشینان پارلمان و «راست نو» سوسیال- دمکرات ماب است که به گسترش ارزش‌های خود با سرنيزه امپراتوری معتاد شده است. آن‌ها حمایت سنتی چپ از قوانین جهانی و سازمان ملل را به نفع جنگ بی‌پایان بوش کنار گذاشته اند.
اکنون می‌توانيم ببينيم ملاک «ضد ضد- امپریالیسم»، به کجا خواهد کشید. بلاگ‌نویسان هوادار جنگ و مدرسین دانشگاهی که مانيفست يوستون را در اوایل سال صادر کردند، اخیراً به تهیه سند سیاسی برای وزیران دولت بلر جهت ترویج خصوصی‌سازی تقلیل یافته اند، همانطور که کریستوفر هیچنز، قهرمان آن‌ها در ايالات متحده، از انتخاب دوباره بوش در ۲٠٠۴حمایت کرد.٣ آن‌ها به سنن تاریک «اداره مستعمراتی فابیان» می‌دمند که «ریتا هیندن» بانوی اعظم آن قوام نکرومه غنا را، زمانی که او برای جلب حمایت از آزادی کشورش به لندن آمده بود، با این سخن که «سوسیالیست‌های انگلیسی دغدغه اندیشه‌هایی نظیر استقلال و خودمختاری را ندارند»، تحقیر کرد.
اما این سنت ويليام موريس، سوسیالیست پيشاهنگ است که بر چپ غلبه یافته است. حمایت موریس از قیام مهدی در سودان با استناد به اين‌که او حداقل کشورش را به مردم خود بازگرداند، در کتاب تاریخ نوین امپراتوری بريتانيا به نام «خون هیچ‌گاه خشک نشد» اثر جان نیوسینگر تشریح شده است.
البته امپراتوری دیگر چیزی نیست که به سادگی «در آنجا» اتفاق می‌افتد. و با وجود این‌که جنگ‌های خاورمیانه و جنوب آسیا با کارزار علیه «دشمن درونی» یعنی مسلمانان انگلیس همراه است، شکاف‌های امپراتوری از بخش‌های گوناگون جامعه انگلیس می‌گذرند.
یک پی‌آمد این، تعامل سیاسی جدی چپ با جوامع مسلمان و اتحاد آن‌ها عليه جنگ و کاهش آزادی‌های مدنی بوده است. این يک اتحاد جهانی است. هفت مبارز کمونیست لبنانی در کنار حزب‌الله در مقاومت علیه تجاوز اسرائیل، که حمایت رهبران چپ آمریکای لاتین را نیز با خود داشت، جان باختند.۴ پنجاه سال بعد، اتحاد نابرابرها که در پی بحران سوئز میان آمریکا و انگلیس برقرار شده بود، بار دیگر در خاورمیانه فرو می‌پاشد.
***

توضيحات مترجم:
١- اندرو موری، مسؤول «ائتلاف برای پايان جنگ» است. مقاله کنونی در روز ۲۶ اوت ۲٠٠۶ در گاردين منتشر شد. پيش از اين از او دو مطلب به فارسی منتشر شده است:
http://www.sedaye-mardom.com/300/seda367.htm
http://www.edalat.net/lire/artikeln/right/marx.html

۲- استعمارگران اروپايی و آمريکايی، جنگ‌های متصرفاتی و جنايات خود در آسيا، آفريقا و آمريکای لاتين را تحت عنوان «مسؤوليت انسان سفيد» برای متمدن کردن انسان‌های تيره‌پوست توجيه و تبليغ می‌کردند.
کيپلينگ، شاعر استعماری انگليس در قطعه معروف خود، اين نظر را توصيف کرده است.
http://www.fordham.edu/halsall/mod/Kipling.html
روزنامه هارتص در مقاله‌ای نقش اين مأموريت تاريخی در سياست نومحافظه‌کاران آمريکايی را تشريح کرده است.
http://www.haaretz.com/hasen/pages/ShArt.jhtml?itemNo=280279&contrassID=2&subContrassID=14&sbSubContrassID=0&listSrc=Y
احتمالاً منظور نويسنده اسرائيلی‌ها هستند که به علت مقاومت مردمی در لبنان مجبور به عقب‌نشينی شدند و نتوانستند به عنوان مجری سياست آمريکا، وظيفه خود را انجام دهند.
٣- مانيفست یوستون، موسوم به مانيفست ليبراليسم جديد آمريکايی، سندی است که از طرف گروهی از دانشگاهيان نو ليبرال و «چپ» نو منتشر شده است. مطالعه دقيق ترجمه فارسی آن، منشاء مانيفست اخير آقای اکبر گنجی را نشان می دهد.


http://eustonmanifesto.org/joomla/component/option,com_frontpage/Itemid,1/
http://www.eustonmanifesto.org/joomla/translations/manifesto/fa/euston_manifesto.html

۴- بعد از انتشار اين مقاله موری، تعداد شهدای حزب کمونيست لبنان به ٩ تن رسيد. نگاه کنيد به پوستر ويژه حزب کمونيست لبنان به اين مناسبت:
http://www.lcparty.org

تاسیس مسجد جمکران به دستور مستقیم امام زمان
خبرگزاری حکومتی آینده روشن: آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جلسه تفسیر قرآن در مدرسه امیرالمومنین قم با با اشاره به 17 رمضان سالروز تاسیس مسجد مقدس جمکران اظهار داشت: حضور سالانه 15 میلیون زائر در این مکان مقدس فرصت مناسبی را جهت تبلیع دین و انجام فعالیت های فرهنگی به وجود آورده است
وی با بیان این که مسجد مقدس جمکران از مواهب الهی به تشیع است، خاطر نشان کرد: با برنامه ریزی صحیح می توان مسجد مقدس جمکران را به کانون فرهنگی تشیع تبدیل کرد
این مرجع تقلید گفت: با توجه به عشق و علاقه شیعیان و حضور گسترده جوانان در این مکان می توان با برنامه ریزی فرهنگی و تقویت مسجد مقدس جمکران به مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن پرداخت
وی همچنین بر تاسیس مسجد مقدس جمکران به دستور مستقیم حضرت ولی عصر تاکید کرد و با اشاره به سندهای معتبر در این خصوص افزود: حسن ابن مثله جمكراني دستور تاسیس مسجد را در بیداری از حضرت دریافت کرده است و نباید اجازه داد عده ای با القات شبهات موقعیت این مکان مقدس را تضعیف کنند


-----------------------------------------------------------------------------------------





از چادر تا مقنعه، روسری، شال و تل
شهرزاد نیوز: اعمال حجاب اجباری در ایران، همواره با مقاومت زنان همراه بوده است حتی اعمال فشار و زور، طی 26 سال گذشته نیز کارساز نبوده است. این مقاومت و بی تفاوتی نسبت به مقررات، به حدی رسیده است که رژیم علنا به شکست خود در برخورد به مساله حجاب اعتراف می کند
ستار هدایت خواه نماینده دنا در مجلس، اخیرا در این رابطه از شکست رژیم در پیشبرد و اعمال حجاب اجباری گفت و اعتراف کرد که "جمهوری اسلامی روش صحیحی را برای جا انداختن حجاب پیش نگرفته است
وی سیاست های جمهوری اسلامی را ناموفق دانست و گفت: " ما بعد از انقلاب، زنان ایران را که 50 سال پیش براثر حاکمیت رژیم پهلوی به بی حجابی عادت کرده بودند، به یکباره مجبور به استفاده از چادر، مانتو، مقنعه و شلوار کردیم. وقتی حجاب اجباری شد، ابتدا در اثر فضای اول انقلاب، بسیاری از زنان نسبت به این مساله تمکین کردند ولی پس از مدتی چادرها کنار گذاشته شد، مقنعه به روسری و روسری به شال های کوچک معروف به تل تبدیل شد
هدایت خواه در این اظهارات از بن بستی که رژیم در زمینه حجاب اجباری با آن روبروست سخن گفت. بن بستی که در نتیجه مقاومت گسترده زنان علیه نقض ابتدایی ترین حقوق شان ، یعنی آزادی انتخاب پوشش، صورت گرفته و می گیرد
علاوه بر این، انصار حزب الله نیز که ید طولائی در اعمال فشار و سرکوب زنان برای تحمیل حجاب اجباری داشته، اخیرا در ارگان خود به نام "یالثارات الحسین" با لحنی گلایه آمیز، از شکست مقابله با زنان به اصطلاح صحبت می کند و از این که تهدیدات و تذکرات این ارگان دیگر خریداری ندارد لب به شکوه می گشاید . در این مطلب، انصار حزب الله ضمن اشاره به جو گسترده اعتراضی در جامعه و بی تفاوتی زنان به بگیر و ببندها، می گوید: " در مورد حجاب خفه می شویم
مقاومت گسترده زنان علیه حجاب اجباری و گستردگی این پدیده ، به جایی رسیده است که جمهوری اسلامی و عوامل سرکوب زنان را وادار به اعتراف به شکست کرده است. گرچه هنوز در ادارات، دانشگاه ها و مراکز دولتی، حجاب اجباری با انواع تهدیدات، اعمال می شود ، اما در کوچه و خیابان مقابله و مقاومت در برابر آن بیش از پیش در جریان است مقاومتی که مهار کردنی نیست



-----------------------------------------------------------------------------------------





از لابلای مطبوعات داخل ایران: پول های گمشده
روزنامه دنياي اقتصاد سرمقاله -19.07.85
پيشنهاد 70 ميليون توماني براي يك شماره موبايل و پيش بيني فروش آن به 100 ميليون تومان در مزايده پيش رو، خبر جالبي بود كه چند روز پيش منتشر شد. قراراست به زودي اين شماره موبايل به همراه 500 شماره رند در يك مزايده به فروش رسد. ظاهرا طبق برآورده هاي انجام شده تعداد شماره هاي رند حدود 400 هزارعدد با كدهاي مختلف تخمين زده شده است
بي ترديد بايد اقدام وزارت ارتباطات را بدليل ابداع اين شيوه جديد در جهت حفاظت از اموال عمومي و جلوگيري از انتقال رانت هاي بي دليل به برخي افراد خاص ستود. كافي است توجه شود كه اگر وزارت ارتباطات همانند گذشته 500 شماره قابل معامله در مزايده پيش رو را با روش گذشته به فروش ميرساند، ازمحل همه اين 500 شماره فقط مبلغ 180 ميليون تومان به بيت المال واريز ميشد، درحاليكه در روش جديد بافروش فقط يكي ازاين شماره ها بيش ازنصف اين مبلغ به خزانه واريز خواهد شد
در حاشيه اين ماجرا، شايد پرسش جالبي براي بسياري مطرح شود و آن اينكه در سالهاي قبل كه شماره هاي رندهمانند شماره هاي غير رند باقيمت مساوي به فروش رفته است، سرنوشت اين پولها چه شده است؟
نيم نگاهي به يكي از صفحات نيازمندي هاي روزنامه ها كه در آن شماره هاي رند با قيمتهاي چندين برابر شماره هاي معمولي به فروش ميرسد، شايد پاسخ اين پرسش را در دل خود داشته باشد . به عبارت ديگر، چنين امتيازاتي بهر دليل به افراد خاص واگذار شده است . سئوال ديگر آنست كه آيا اين افراد خاص قيمت واقعي اين رانت بادآورده را پرداخت كرده اند ؟ آنچه قطعي است، اينست كه قيمت واقعي چنين رانت هايي حداقل به بيت المال نرفته است. بهتر است در مورد اين اتهام هم كه بخشي از اين پولها به برخي از بوروكرات هاي بدنه پايين دولت انتقال يافته است، هيچ اظهارنظري نكنيم . اما بهر حال ميتوانيم يك راز مهم را در دل چنين مناسبات رانت زايي كه بدرستي كنار گذاشته شده است شناسائي كنيم و اين راز مهم، علت اصلي قدرت خارق العاده بوروكراسي دولتي در ايران است كه با هيچ كشور ديگري بجز معدود كشورهاي توسعه نيافته قابل مقايسه نيست
واقعيت آنست كه بوروكرات هاي دولتي درايران ميتوانند به هرفردي بنام x رانت هاي عجيب وغريبي را منتقل كنند ويا اورا ازاين رانت ها محروم نمايند. صرفنظراز مشكلات مختلفي كه ميتوانند براي او ايجاد كنند! شماره موبايل رند كوچكترين و شايد در مقام مقايسه كم ارزش ترين رانتي است كه در چنين مناسباتي ميتواند به آقاي x تعلق گيرد يا اينكه وي ازاين رانت بهر دليلي محروم شود. اقتصاد ايران سرشار از اين نوع رانتها است كه نمونه هاي آنرا ميتوان در بازار پول، بازار سرمايه و كالا اعم از بازار سيمان، آهن، محصولات پتروشيمي و بطور كلي در نظام سهميه بندي سراغ گرفت
عمده انرژي و منابع مالي سرمايه گذاران ايراني صرف اين ميشود كه در رتبه بندي ذهني بوروكراتهاي دولتي به مقامهاي بالاتر برسند تا هنگام توزيع رانتها بيشتراز ساير رقبا به امتيازهاي بادآورده دست يابند. لازم به توضيح اضافي نيست كه در چنين وضعيتي چه نوع رقابتي بين سرمايه گذاران ايراني شكل خواهد گرفت. اين رقابت كه در قالب فراهم كردن انگيزه هاي لازم براي بوروكراتها در جهت كسب بيشتر رانت شكل ميگيرد، در طرف ديگر ماجرا شكل فساد اقتصادي بخود ميگيرد. به عبارت ديگر، زمانيكه در يك اقتصاد، رانتها وامتيازات مختلف به قيمت واقعي يا بقول اقتصاد دانان با قيمت اجماعي بازارواگذارنشود، دو اتفاق بسيارناگواردردوسوي عرضه وتقاضاي رانت به وقوع ميپيوندد. عرضه كنندگان رانت كه همان بوروكراتهاي دولتي هستند، بجاي اينكه هم وغم و انرژي اصلي خود را صرف فراهم كردن بستر كسب و كار سالم و خدمت به مردم نمايند، در اين وسوسه گرفتار مي آيند كه چگونه رانتهاي مختلفي را كه قراراست واگذار كنند، به پول تبديل نمايند و براستي چند درصد از انسانها ميتوانند در برابر چنين وسوسه هايي مقاومت كنند؟ آيا راز ثروتهاي بدون تناسب بسياري از بوروكراتها با حقوق دريافتي آنها در همين واقعيت نهفته نيست ؟؟
اما در طرف ديگر ماجرا يعني تقاضاي رانت نيز شاهد اين خواهيم بود كه سرمايه گذاران ايراني بجاي اينكه انرژي خود را در مسير ابداع روشهاي جديد براي عرضه كالا با كيفيت بهتر و قيمتي ارزانتر بكار بگيرند، مجبورند از تمام شيوه هاي ممكن براي دستيابي به رانتهاي بيشتر وعقب نماندن از ساير رقبا استفاده كنند. آيا در صورت عدم تغيير شرايط از نوع اقداماتي كه وزارت ارتباطات ((البته در حوزه اي بسيار كم اهميت تر)) انجام داده است، اميدي براي خروج از اين مدار بسته توسعه نيافتگي وجود دارد؟ و بالاخره بنظر شما پولهاي گمشده از اين محل سالانه چقدر ميباشد ؟
توضيح : آيا براي حكومتي كه اقتصاد آن در چنين عرصه اي بدور خود ميچرخد، نام و نشاني بهتر از حكومت مافيايي ميتوان انتخاب نمود؟
ايران – تهران

الف – بيقرار 20/7/85

Tuesday, October 10, 2006

یعقوب مهرنهاد: منطقه آزادچابهار به نام بلوچستان وبه کام دیگران بوده و است

منطقه آزاد چابهار که می بایستی بخش بزرگی از مشکلات اقتصادی بلوچستان را رفع می کرد عملکرد آن نشان می دهد که نه تنها مشکلات را رفع نکرده است بلکه به مشکلات منطقه افزوده است .همچنین در حالی که باید نیروی انسانی آن بومی می بودند به جرات می توان گفت که بیش از هشتاد درصد نیروی غیربومی درآن فعالیت دارند.از دیگر موارد قابل توجه نیز آن است که تمرکز مدیریت منطقه آزاد درتهران آن را به یک منطقه اقتصادی تافته جدا بافته وحیات خلوتی برای تهران تبدیل کرده است . البته مظلومیت دیگر چابهاری ها وبلوچها را نیز در این مسئله می توان دید که مقرر است تا بخشی از درآمد های منطقه آزاد چابهار برای امور عمرانی منطقه هزینه شود که متاسفانه این مورد تا کنون شکل واقعی به خود نگرفته واین در حالی است که این منطقه از امکانات محلی مانند آب؛برق؛سوخت وخدمات شهری ویارانه ای بهره مند است . در حالی که امکانات بهداشتی ودرمانی در چابهار نسبت به دهه های اخیر تغییر قابل توجه ای نکرده است وبیکاری بیداد می کند و آموزش وتحصیل وامکانات مورد نیاز آموزشی در ابتدائی ترین سطح قرار دارد . وازاین مسئله می توان به عنوان یکی از نقاط مشترک جناحهای مختلف کشور یاد کرد چرا که نه دولت فعلی ونه دولتهای قبلی در بهبود وضعیت این منطقه تلاش در خور شان مردمانش انجام نداده اند .و به نظر من هر گاه جناحهای کشور درصدد یافتن نقطه ای مشترک برای خود باشند این یکی از مواردی است که می توانند از آن برای رسیدن به تفاهم بهره برند . اما ممکن است این سئوال در ذهن بوجود آید که پس نماینده مردم چابهار ویا اعضای شورای شهر که همه منتخبین مردم ومدافع حقوقشان هستند چی می کنند؟ به نظر من نیاز است پاسخ به این سئوال را مردم با تجدید نظر درنوع انتخابهایشان بدهند و انتخابات شوراهای شهر فرصت خوبی برای این امر است


گرامی باد خاطره پر شکوه جان باختگان کشتار 67

18سال پیش، در تابستان سال 67، رژیم جلاد صفت جمهوری اسلامی، این بدترین دشمن آزادی و اصول وموازین انسانی، درسطح وسیعی، به کشتار جنایت کارانه بیش از 18 هزار تن از زندانیان سیاسی، مبادرت ورزید. بدستور خمینی جلاد،درزندانهای مختلف، در تهران و شهرستانها، دسته دسته کمونیستها و دیگر زندانیان مقاوم و مبارز، بقتل رسیده و در گورستانهای بی نام ونشان و از آنجمله در دشت خاوران، مدفون شدند. رژیم ضد مردمی که در جنگ ارتجاعی با عراق، با شکست و بن بست کامل مواجه شده بود، بخاطر ترس و وحشتی که از گسترش دامنه جنبشهای ضد جنگ، در نقاط مختلف کشور داشت و بمنظور مقابله با مبارزات پیگیر زندانیان سیاسی، دست بجنایت مخوفی زد که در تاریخ جنایات حکومتهای خود کامه، کمتر نظیر دارد.

رژیم کشتار وشکنجه، چنین تصور میکرد که با ارتکاب چنین جنایت دهشتناکی خواهد توانست جلو رشد و اعتلای مبارزات عادلانه توده ها را گرفته و زندانیان سیاسی، این فرزندان قهرمان خلق را به سکوت و دست برداشتن از مبارزه، مجبور سازد.تداوم پیکار خونین کارگران و توده های بپاخاسته در سالهای پس از کشتار تابستان 67، بروشنی نشان داد که رژیم ضد مردمی که زالو صفت از خون زحمتکشان ایران، ارتزاق میکند، بهیچوجه قادر نیست جلو خشم و عصیان توده های محروم و زحمتکش را گرفته و از فرو ریزی حتمی سلطه ننگینش، جلوگیری بعمل آورد. سالهای پس از کشتار 67، سالهای مبارزه بی امان کارگران و توده های تحت ستم ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی بوده است. رژیم آدمکشی که با بیدادگریها و تعدیهای بیحد و حصرخود، ایران را بجهنم سوزانی برای مردم ستمدیده ، مبدل ساخته است، در تمام اینمدت با اعتصابها و حرکتهای اعتراضی پر دامنه کارگران، قیامهای تهیدستان شهری، مبارزات حق طلبانه زنان – که در 28 سال گذشته تحت سلطه رژیم زن ستیز حاکم، بدترین ستمگریها را متحمل شده اند- قیامها و مقاومتهای خلقهای تحت ستم ملی و استقامت وپایداری نویسندگان وهنرمندان متعهد مواجه بوده است. هر سال که از کشتار وحشیانه هزاران تن از زندانیان سیاسی در سال 67، میگذرد خشم و تنفر توده ها نسبت به رژیم درنده خوئی که اینچنین وحشیانه، فرزندان خلق را کشتار کرده است، افزونتر میگردد. راز مخوفی را که رژیم خودکامه میکوشید از انظار عمومی پنهان دارد اینک از پرده به در افتاده و به حربه موثری در مبارزه علیه جنایتکاران حاکم در ایران مبدل شده است. در تابستان امسال، هزاران تن از آزادیخواهان و افراد متعلق بخانواده های قربانیان سال 67،در دشت خاوران، گرد هم آمده و باشکوه هرچه بیشتر خاطره فراموش نشدنی فقدان عزیزان خود را گرامی داشتند. رژیمی که در شکنجه زندانیان سیاسی و رنج وآزار آنها، دست درنده خوترین رژیمها را از پشت بسته است، رژیمی که 28 سال است با زندان و شکنجه و اعدام بخواستهای عادلانه توده ها پاسخ میدهد، رژیم شلاق و شکنجه و سنگسار، بحق مورد انزجار روز افزون توده های محروم و زحمتکشی است که از دست بیدادگریهای این رژیم ارتجاعی بستوه آمده و به طرق مختلف در راه رهائی خود از چنگال ظلم و استثمار،مبارزه میکنند.تردیدی نیست که در مقابله با این موج خروشان خشم و انزجار عمومی،رژیم جمهوری اسلامی، باتمام جلاد صفتیها و کشتارهایش، تاب مقاومت نیاورده و در آینده ای که دور نیست ، بدست توده های بپا خاسته، به زباله دان تاریخ افکنده خواهد شد.

ما در هیجدهمین سالگرد قتل عام سبعانه تابستان 67، یاد جانباختگان این جنایت مخوف را گرامی داشته و یقین داریم که کارگران و توده های محروم و زحمتکش ایران، انتقام خون این عزیزان را از جنایتکاران آدمکشی که با توسل به ترور و اختناق فاشیستی، بر مردم ستمدیده، سروری میکنند، خواهند گرفت. این یک واقعیت است که خون جانباختگان راه آزادی، نهال انقلاب را آبیاری میکند.

در اینجا بجا میدانیم نگاهی بمبارزات پرتوان کارگران وتوده های بپاخاسته در همین یکسال گذشته افکنده و قدرت و صلابت پیکار عادلانه زحمتکشان ایران را در مبارزه علیه رژیم ضد مردمی، یاد آور شویم. اعتصاب پر شکوه و پردامنه کارگران سندیکای مستقل اتوبوسرانی درتهران و صدها اعتصاب و اعتراض کارگری در نقاط مختلف کشور در طول یکسال گذشته، مبارزات دمکراتیک و حق طلبانه زنان بپاخاسته، قیامهای خونین و پر جوش و خروشی که در روزهای نخستین خرداد ماه در آذربایجان بوقوع پیوست و طی آن بیش از 60 تن کشته شدند، -مبارزات حق طلبانه ای که لرزه بر اندام رژیم شوونیست انداخت،- حرکتهای اعتراضی و جنبشهای عادلانه خلقهای تحت ستم عرب و بلوچ، اعدام سبعانه دهها تن از مبارزین این خلقها، حبس و شکنجه روشنفکران متعهد و معترض، قتل زندانیان سیاسی، همه و همه، دلیل روشنی بر تشدید مبارزات حق طلبانه توده های محروم و زحمتکش میباشد. تداوم و تشدید مبارزات ضد رژیمی این واقعیت را آشکار میسازد که مبارزه بمنظور سرنگونی سلطه جنایتکارانه رژیم جمهوری اسلامی ،هر روز شدت و حدت بیشتری پیدا میکند و از عمر ننگین این رژیم ارتجاعی، چند صباحی باقی نمانده است.


مهر ماه 1385
سازمان ضد امپریالیستی – دمکراتیک ایرانیان در انگلستان

گزارشی از شب همبستگی بین المللی بازندانیان سیاسی در لندن

روز شنبه 7 اکتبر، از ساعت 6 تا 11 بعد از ظهر، جلسه با شکوه شب همبستگی بین المللی با زندانیان سیاسی در لندن بزگزار گردید. در این جلسه پرشور که بمناسبت هجدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1988 در ایران، هفتمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در زندان " اولوجانلار" در ترکیه ، در همبستگی با کمپین بین المللی "کشتار را متوقف کنید" در فیلیپین و در همدردی با زندانیان سیاسی هندوستان برگزار میشد تعداد زیادی از مبارزین از کشورهای ایران، ترکیه فیلیپین و ... شرکت داشتند.

در آغاز جلسه، پس از یک دقیقه کف زدن جهت گرامیداشت خاطره زندانیان سیاسی که توسط رژیم های ضدمردمی در نقاط مختلف جهان بقتل رسیده اند، رقص هنرمندانه ای از طرف گروهی از جوانان ترکیه به نام "Dancing Anatolia " اجرا شد. در قسمت دوم برنامه، اطلاعیه مشترک برگزارکنندگان این مراسم به زبان انگلیسی در زمینه قتل عام زندانیان سیاسی در ترکیه، ایران، فیلیپین و هندوستان قرائت شد و طی آن گوشه هایی از جنایات امپریالیستها و رژیمهای مرتجع و مقاومت و پایداری زندانیان سیاسی تشریح گردید. بدنبال آن محمد، زندانی سیاسی سابق از ایران، سخنرانی جامعی در زمینه جنایات رژیم جمهوری اسلامی در حق زندانیان سیاسی، ابعاد دهشتناک قتل عام 67 و استقامت و پایداری در خور تحسین زندانیان سیاسی، ایراد کرد که مورد استقبال شدید حاضرین در جلسه قرار گرفت.

قسمت بعدی برنامه، نمایش فیلم و اسلاید در رابطه با قتل عام زندان "اولوجانلار" در ترکیه در سال 1999 بود که آن جنایات رژیم ارتجاعی ترکیه و مقاومت و پایداری زندانیان سیاسی، برجسته شده بود. سپس فیلمی به نام "گلزار خاوران" نشان داده شد که تجمع خانواده های زندانیان سیاسی جان باخته در سال 1988را نشان می داد که دو سال پیش بر سر مزار عزیزان خود، در دشت خاوران، اجتماع کرده بودند و سرود می خواندند. سخنان محمد و نمایش فیلم "گلزار خاوران" از این زاویه که گوشه هایی از ابعاد وسیع جنایات رژیم جمهوری اسلامی و مقاومت و پایداری زندانیان سیاسی و خانواده های دلیر آنها را بطور زنده در برابر شرکت کنندگان غیر ایرانی جلسه به نمایش درآورد از برجستگی خاصی برخوردار بود.

آنگاه، حسن جداری، شاعر مبارز، اشعار انقلابی خود را به زبانهای فارسی و ترکی در افشای جنایات رژیم آدمکش جمهوری اسلامی و پایداری و مقاومت توده های زحمتکش در مقابله با این رژیم غدار خواند که مورد استقبال گرم حاضرین قرار گرفت. شعر "دشت خاوران" در رابطه با قتل عام سال 67، از جمله این سروده های انقلابی بود. برنامه بعدی جلسه، اجرای هنرمندانه دو نمایش تئاترگونه از طرف یکی از انقلابیون فیلیپین بود که توجه حاضرین را بخود جلب کرد. در این نمایشات مبارزه جویانه ضد امپریالیستی، جنایات امپریالیستها و رژیمهای ارتجاعی و پایداری و مقاومت توده های زحمتکش، برجسته شده بود. دکلمه ترجمه شعری از شاعر انقلابی ترکیه، ناظم حکمت، که در آن با اشاره به "فتح خورشید" توسط مبارزین و انقلابیون جانباخته، در حقیقت ، بر امرمحتوم بودن پیروزی نهایی مبارزه بر علیه ستم تاکید می شد، قسمت دیگر برنامه بود که به طرزی شیوا توسط علاءالدین از ایران اجرا شد. جلسه همبستگی بین المللی با زندانیان سیاسی با آواز و موسیقی دلنشین سرهات آریجان تونچ، هنرمند انقلابی از ترکیه و با رقص کردی و ترکی ، در ساعت 11 شب در میان شور و احساسات گرم عمومی بپایان رسید. لازم به ذکر است که پیامهای همبستگی متعددی از نقاط مختلف دنیا از سوی احزاب ، نیرو ها وشخصیتهای مبارز و انقلابی به این مراسم ارسال شد که در آنها بر روحیه "همبستگی بین المللی" درامر مبارزه بر علیه نظام سرمایه داری و رژیمهای ارتجاعی تاکید شده بود.

این شب همبستگی بین المللی با همکاری سازمانهای زیر برگزار شده بود.

انجمن کارگران هندی در بریتانیا IWA
سازمان دمکراتیک –ضد امپریالیستی ایرانیان در انگلستان
فعالین چریکهای فدائی خلق ایران در لندن
کنفدراسیون کارگران از ترکیه در اروپا – بخش بریتانیاATIK
مهاجرین بین المللی ( اتحاد مهاجرین فیلیپینی (Migrante International
کمیته همبستگی با زندانیان آزاده (OTDK)



گزارش کوتاهی از برگزاری پیکت اعتراضی در سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در لندن

روز شنبه 7 اکتبر 2006 ، به رسم هر سال، برای بزرگداشت یاد تمامی زندانیان سیاسی ای که درجریان قتل عام سال 67 توسط رژیم ضد خلقی و سرکوبگر جمهوری اسلامی به جوخه های اعدام و یا چوبه های دار سپرده شدند، تظاهرات ایستاده ای در لندن برگزار شد. این حرکت در منطقه "های استریت کنزینگتون" که یکی از نقاط پر رفت وآمد شهر است برگزار شد و ایرانیان مبارز و آزادیخواهی که در این تظاهرات شرکت کرده بودند، با بلند کردن پلاکارد و سردادن شعارهایی به زبان انگلیسی و فارسی به افشاگری برعلیه رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی و جنایات آن برعلیه کارگران و خلقهای تحت ستم و بویژه جنایت مخوف این حکومت در قتل عام هزاران زندانی سیاسی در بند، در سال 67 پرداختند. شعارهای تظاهر کنندگان نظیر"سرنگون باد جمهوری اسلامی"، "زندانی سیاسی آزاد باید گردد"،" توقف شکنجه و اعدام"،" آزادی کارگران و داشجویان در بند"و ... پخش صد ها اعلامیه به زبان انگلیسی در افشای ماهیت ضد خلقی و جنایات جمهوری اسلامی، توجه عابرین را جلب کرده و بسیاری از آنها با این حرکت ابراز همراهی می کردند. این تظاهرات که بمدت 2 ساعت بطول انجامید، توسط سازمان دمکراتیک و ضد امپریالیستی ایرانیان در انگلستان و فعالین چریکهای فدایی خلق در لندن سازماندهی شده بود.


Thursday, October 05, 2006

تظاهرات ایستاده

در هجدهمین سالگرد قتل عام هزاران تن از بهترین فرزندان انقلابی و مبارز خلقهای ایران بدست جلادان رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی ،

برای افشای هر چه بیشتراین جنایت ننگین و برای رساندن صدای مقاومت زندانیان سیاسی اسیر در سیاهچالهای حکومت به افکار عمومی ،

در حمایت از مقاومت و پایداری خانواده های دلیر زندانیان سیاسی در مقابل فشارها و تعدیات ضد مردمی جمهوری اسلامی،

با خواست "نه! به هر گونه تهاجم امپریالیستی به ایران!" و "نه! به رژیم ضد خلقی و وابسته جمهوری اسلامی!"

با شعار سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی با تمامی دارو دسته های ضد خلقی اش بدستان توانای کارگران، زحمتکشان و خلقهای تحت ستم در ایران،

تظاهرات ایستاده ای در لندن برگزار می شود.

زمان: روز شنبه 7 اکتبر 2006، ساعت 12تا 2 بعد ازظهر

مکان: روبروی ساختمان سابق بانک ملی در لندن

نزدیکترین ایستگاه قطار: High Street Kensington

از تمامی ایرانیان آزادیخواه و مبارز دعوت می شود تا با شرکت در این حرکت اعتراضی، یاد و راه هزاران تن از زنان و مردان کمونیست و مبارز را که در جریان این قتل عام وحشیانه جان باختند، پاس داشته و چهره ضد مردمی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را در افکار عمومی هر چه وسیعتر، افشا سازند.

--------------------------------------------------------------------------

سازمان دمکراتیک ضد امپریالیستی ایرانیان در انگلستان

فعالین چریکهای فدایی خلق ایران در لندن


This page is powered by Blogger. Isn't yours?