Friday, January 05, 2007


ذبح اسلامی صدام در عید قربان

ذبح اسلامی صدام در عید قربانفریدون گیلانی
gilani@f-gilani.com
سحرگاه روز عید قربان که حاجیان جدید و بازنشسته و پیروان « ذات واجب الوجود » به شیوه ی ابراهیم گوسفند قربانی می کنند تا خون تقدیم آن « ذات » کنند ، صدام حسین را مثل گوسفند قربانی کردند . تفاوتش این بود که سرش را گوش تا گوش نبریدند و حلق آویزش کردند که این ، بخصوص رسم فرقه ی شیعه در مقابل مخالفان است . چند روز پیش ، جشن تولد مسیح بود و فردا که یکشنبه سی و یکم و روز بعد از عید قربان باشد ، به ارزش میلیاردها دلار باروت و ترقه های مدرن منفجر می کنند تا سال جدید میلادی را جشن بگیرند و مسیحیان به وجد آیند . بد نیست این را هم بدانیم که برای حفظ امنیت سه میلیون حاجی جدید و مکرر ، دولت عربستان سعودی که از حلقه به گوش ترین نوکران آمریکا است ، یک میلیارد دلار هزینه کرده و سیستم امنیتی سراسر جهان ، بخصوص اروپا و آمریکا ، در روزهای اشتغال مردم به مراسم و آئین های مذهبی اسلامی و مسیحی، میلیاردها دلار دیگر ، هزینه شده است . می شود نتیجه گرفت که دادگاه عالی ! مستقر در کاخ سفید ، می دانست که باید صبح روز عید قربان و در آخرین روز سال 2006 ، که اکثریت پیروان مسیح و محمد به خرید و جشن و پایکوبی و رفت و آمد و سفر و به جا آوردن آئین های مذهبی مشغول اند ، صدام حسین باید در سحرگاه اوج این اشتغال عمومی ، ذبح شود.
ساعت سه و پنج دقیقه صبح به وقت گرینویچ که حدود ساعت شش صبح به وقت عراق و دو نیم صبح به وقت اروپای مرکزی باشد ، محافظه کاران جدید طاس رضایت بخشی را با آیت الله های شیعه انداختند به این امید که جفت شش به زمین بنشیند ، اما به احتمال قوی یک و دو از کار در آمده است . زیرا ، بدون برو برگرد ، و بنا به استراتژی محافظه کاران جدید ، جنگ و خون ریزی و فعال شدن هر دو طرف درگیری که در این استراتژی گنجانده شده است ، به حد غیر قابل تصوری ، تشدید خواهد شد .
از حدود ده روز پیش از ذبح صدام به رسم فرقه شیعه ، جهان را نمودهای خیابانی و خانگی و کلیسائی و مسجدی پیروان مسیح و محمد ، به خود مشغول کرده بود . هرکانال تلویزیون را که باز می کردید ، روی هر موج رادیوئی که می چرخیدید ، و هر روزنامه ای را که باز می کردید، غلبه ی خبر بر انعکاس جشن مسیحی ها و آئین حج مسلمانان بر سایر خبرها بود . تجاوز نظامی آمریکائی و انگلیسی به عراق در سال 2003 نیز ، در حدود چنین سحرگاهی صورت پذیرفته بود . سیاست آمریکائی ، همواره در متن مشغول بودن ذهن جهانیان به حادثه ای خاص ، ازاین شیرین کاری ها می کند . این فرصت طلبی ، و ایجاد فرصت های مطلوب ، از شگردهای دولت های آمریکاست .
دادگاه دولتی دولت آمریکائی عراق ، بیست وهفتم ژانویه 2007 را برای اعدام صدام حسین انتخاب کرده بود ، اما سیاست مالکی نخست وزیر آمریکائی عراق که از شیعیان است ، اصرار بر انجام اعدام در سحرگاه امروز ، شنبه سی ام دسامبر 2006 ، و همزمان با عید قربان داشت . این سیاست را ، واشینگتن به مزدورانش دیکته می کند .
تا آخرین ساعات ، رسانه های خبری منتظر تصمیم نهائی رئیس کل از کاخ سفید بودند ، اما جرج هربرت واکر بوش ، پس از ذبح صدام اظهار نظر کرد که « عدالت » اجرا شده است . رئیس جمهوری آمریکا ، از همان سال 2001 که به افغانستان یورش برد تا زمینه را برای یورش به عراق و بعد به سایر کشورهای خاورمیانه آماده کند ، مدام « اجرای عدالت » و « دموکراسی » و « اجرای خواست خدا » را بر بوق تبلیغاتی محافظه کاران جدید دمیده است . سیاست جهانی قدرت حاکم بر آمریکا ، نفت پاشیدن بردرگیری های خونین خاورمیانه ، کشاندن این درگیری ، با همان مضمون و عوامل ، به شاخ آفریقا و آفریقای شمالی و آسیای مرکزی و سایر نقاط مسلمان نشین جهان است . ابزار این سیاست ، مذهب ، ایجاد درگیری های مذهبی ، و دامن زدن به تجزیه طلبی از مجرای این ابزار است . به قول یکی از مفسران ، ( که به حدا اقل آمار تکیه کرده است ) شش هزار و شصد و پنجاه انسان عراقی در سه سال گذشته در تجاوز نظامی آمریکا و انگلیس و نیروهای موسوم به ائتلاف ! کشته شده اند ، که حالا شده است 6651 هزار نفر . این ، ظاهر قضیه است که یک عدد اضافه شده است . والا که با احتساب کشته های ناشی از ریزش بمب های ده تنی و موشک های مدرن و توپ ها و تانک ها و قطارهای فشنگ ، هر روز ، به طور متوسط دویست انسان عراقی ، در انفجارها ، بیماری ها ، گرسنگی و فقدان دارو و درمان ، در طول سه سال گذشته ، قربانی مطامع امپریالیستی شده اند تا جاده های امپراتوری را آماده کنند .
بعضی شیعیان عراق ، که یکی از رهبران شان ، عبدالعزیز حکیم ، همین چند هفته پیش برای مذاکراتی با محافظه کاران جدید ، وزارت امورخارجه ، پنتاگون و کاخ سفید به آمریکا رفته بود ، برای شادمانی به خیابان ها ریخته شدند و سنی ها که اکثریت جمعیت عراق را تشکیل می دهند ، مویه کردند . ( عبدالعزیز حکیم ، همان رهبر معروفی است که لشکر بدر او ، در ایران دوره دیده اند و در آستانه حمله امپریالیست ها ، در مصاحبه ای گفته بود : ما حاضریم با آمریکا و انگلیس کنار بیائیم ، این آنها هستند که باید تصمیم بگیرند .) اوضاع ، به خلاف گزارش های فرمایشی جریان اصلی خبر ، در سراسر جهان اسلام چنین خواهد بود . این واکنش دوگانه و نتایج آن ، یعنی از این سمت پایکوبی شیعیان و از آن سمت مویه ی سنی ها ، از پیش در استراتژی واشینگتن محاسبه شده و بخش اصلی سیاست جنگ افروزانه و قدرت طلبانه ی محافظه کاران جدید برای تسلط بربخش های وسیعی از جهان است. سخنگویان این طیف ، رسما گفته اند که باید بر سراسر جهان تسلط کامل پیدا کنند و شرایط موجود حکم می کند که با رهبران فرقه شیعه ، کنار بیایند.
همانگونه که روح الله موسوی خمینی و سایر فرقه های فعال برای وحدت جهانی اسلام ، بر آن بوده اند تا اسلام را به جهان صادر کنند ، محافظه کاران جدید حاکم و لیبرالها هم ، منتها با تفاوت هائی در سیاست های اجرائی ، بر آنند تا « اخلاق عالی » و « زندگی مدرن » آمریکائی را ، نه تنها به جهان اسلام ، بلکه به سراسر جهان صادر کنند . حضور نظامی آمریکا در فیلیپین و کلمبیا و مجموعا در 126 نقطه ی جهان ، پیشقراول پایه ریزی امپراتوری در حال شکل گرفتن امریکاست.
آمریکا دنبال شر نمی گردد ، بلکه فقط با شر و ایجاد شر و نا آرامی و ساختن و پرداختن و تقویت زمینه های رشد و توسعه ی دشمن فرضی ، می تواند به آن جنبه ی عملی بدهد و ابزارهایش را برای برون رفت از بحران اقتصادی ، حفظ و گسترش جامعه ی رفاه ، و کوبیدن جاده های رسیدن به امپراتوری جهانی ، به کار اندازد . اکنون ، در ادامه بازی شیطان ، جلب رضایت رهبران فرقه شیعه و معامله با آنان در دستور کار است . فردا ممکن است صورت مساله که حالت یکبار مصرف دارد ، شکل دیگری پیدا کند . در شصت و یک سال گذشته ، سیاست خارجی آمریکا و پیش از آن و به موازات آن ، سیاست بریتانیای کبیر ، همین گونه بوده است .
آمریکا برای ذبح اسلامی صدام تعلل نکرده ، بلکه مترصد فرصت مناسب بوده . در شرایطی که وزرای خارجه و دفاع دولت متجاوز بوش ، با فاصله هائی البته ، به نتایج مک نامارا در جنگ ویتنام می رسند و عقب می کشند ، افکار عمومی آمریکائی متمایل به مخالفت با سیاست های جنگ طلبانه ی دولت بوش می شود و آمریکا در صدور بحران اقتصادی خود به اروپا به حد اشباع کامیاب نیست و نفرت از « فرهنگ عالی » آمریکائی نه تنها خاورمیانه ، بلکه سراسر جهان را در می نوردد، محافظه کاران جدید مسلط بر قدرت در ایالات متحده ، چاره ای نمی یابند جز آن که با رهبران شیعه وارد معامله ای جدی تر شوند . ذبح اسلامی صدام حسین در عید قربان و آستانه ی سال جدید مسیحی که ذهن ها به سمت آئین های مذهبی هدایت شده اند ، پیش شرط جدی تر شدن زمینه های این وحدت عمل است .
جنایات صدام حسین علیه مردم عراق ، بخصوص کردها و شیعیان و کمونیست ها ، برکسی پوشیده نیست . هر جنایتکاری ، بخصوص جنایتکاران جنگی و مسئولان قتل های دسته جمعی ، باید در محکمه ای مستقل و عادلانه محاکمه شوند . محاکمه ی مستقل و عادلانه هم ، اگر با دلایل اثباتی بتواند آن جنایتکار را محکوم کند ، بدیهی است که مجازاتی برای او در نظر می گیرد که البته بسیاری از مردم جهان ، از جمله صاحب این قلم ، با مجازات اعدام به هر شکلی ، مخالف اند . اما چرا فقط جنایتکارانی مثل صدام ، آن هم در شرایط خاصی ، مشمول چنین قانونمندی و قانونی می شوند؟ و چرا در این شرایط و هم اکنون ، این عدالت سراغ جرج بوش و محافظه کاران جدید او ، یا سراغ خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی واحمدی نژاد و پرویز مشرف و سعودی ها و آن همه جنایتکار دیگر و شرکای شان – چه آمر ، یا عامل – نمی رود که صدها هزار انسان عادی ، یا آگاه و روشنفکر را تیرباران کرده اند ، حلق آویز کرده اند ، به گورهای دسته جمعی سپرده اند ، سنگسار کرده اند ، و فجایعی مثل اوین و گوهردشت و ابوغریب و گوانتانامو را تقدیم « عدالت اسلامی » ، « عدالت مسیحی » و «عدالت صهیونیستی » کرده اند ؟
آمریکا می خواهد در سیاست کنونی خود ، با جلب رضایت رهبران روحانی شیعه ، از مرداب خونینی که برای خود و مردم عراق ساخته است خارج شود تا با آرایش و تجدید قوای سیاسی و اجتماعی جدیدی به کار خود ادامه دهد . جریان های حاکم بر ایران و فیلیپین و کلمبیا و توگو و پاکستان و مصر و نیجریه و الجزیره و آن همه کشور ضعیف ، دست نشانده و نوکر مآب و شکننده ی دیگر هم که قدرت خود را بر اختناق اجتماعی و سرنیزه بنا نهاده اند ، دنبال چنین فرصت هائی می گردند.
با وجود سلطه ی زور گوی سرمایه داری جهانی و عروسک های خوش صورت و بد صورتی که برای خود ساخته است ، نسق گیری هائی چون اعدام فرصت طلبانه صدام حسین ، مساله ای را حل نمی کند و فقط هدف های کوتاه مدت و درازمدت امپریالیست ها و نوکرانش را بر می آورد . با چنین حضور و در چنین شرایطی ، دست یابی به صلح و ثبات از محالات است .
صدام جنایتکار بود ، بله ، اما جرج بوش ، رهبران اسلامیست های ساخت آمریکا و انگلیس و فرمانرویان فیلیپین و کلمبیا و توگو و نیجریه و آن همه دست نشانده ی دیگری که مثل ریگ آدم کشته اند و هم چنان با دست باز و حمایت ارباب به این « عمل عادلانه !» ادامه می دهند چه کاره اند و کجا باید محاکمه شودند ؟ و دادگاه بین المللی لاهه برای عدالت ، این وسط چه کاره است ؟
راستی ، تکلیف آن همه گوسفندی که امروز سربریده شده اند چه می شود ؟ اگر تاریخ سیاسی جهان چنین نقش آفرین است ، گوسفندها هم باید نقشی داشته باشند .
به قول برتولت برشت : « آن که می خندد ، خبر هولناک را نشنیده است .» اعدام صدام به عنوان گوسفند ، چنان آشوبی به پا خواهد که جهان از ترکش هایش در امان نخواهد ماند . آن ها که هلهله سر داده اند ، این آینده ی هولناک را که برنامه مشخص آمریکاست ، نمی ببینند.
اگر ترکیب مسخره ای به نام « اشتباه محاسبه » را موقتا بپذیریم ، آمریکا بار دیگر دچار چنان اشتباه محاسبه ای شده است ، که سریع تر در باتلاق خاورمیانه فرو خواهد رفت . منتها ، چه خون هائی که ریخته نخواهد شد

Comments: Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?