Sunday, January 21, 2007
زنان سرپرست خانوار، فقيرترين فقرااعتماد: گروه اجتماعي، بنفشه سام گيس؛ در حالي که مواد 95، 96 و 97 قانون برنامه چهارم توسعه با واژگان متفاوت و در تمام بندهاي خود بر ضرورت توانمندسازي و ايجاد چتر حمايتي براي زنان سرپرست خانوار به عنوان جمعيت زير خط فقر تاکيد کرده، در حال حاضر از مجموع يک ميليون و 200 هزار زن سرپرست خانوار که زير خط فقر قرار داشته و با وضعيت نامساعدي تکفل اعضاي خانواده خود را بر عهده گرفته اند، فقط 800 هزار نفر تحت پوشش دو نهاد حمايتي قرار دارند (147 هزار نفر تحت پوشش سازمان بهزيستي کشور و مابقي تحت پوشش کميته امداد) و 400 هزار نفر در نوبت دريافت خدمات ايستاده يا به حال خود رها شده اند. از سوي ديگر آمار يک ميليون و 200 هزار نفري زنان سرپرست خانوار آمار رسمي و اعلام شده از سوي منابع دولتي است که طي 3 سال گذشته همواره ثابت بوده در حالي که فقط با بررسي وضعيت طلاق در کشور مي توان دريافت که سالانه 60 هزار زن بر اثر طلاق، از شريک زندگي شان جدا مي شوند و اگر در خوشبينانه ترين حالت فقط 50 درصد از اين زنان به جمع زنان سرپرست خانوار که نيازمند کمک هاي حمايتي هستند ملحق شوند، سالانه حداقل 30 هزار زن که به دليل طلاق مجبور به سرپرستي و تامين معاش خود مي شوند به جمع زنان سرپرست خانوار افزوده مي شود. به گفته پرويز زارعي مديرکل دفتر زنان و خانواده سازمان بهزيستي کشور از مجموع 147 هزار زن سرپرست خانوار که تحت پوشش سازمان بهزيستي کشور قرار دارند 36 درصد به علت فوت همسر، 42 درصد به علت از کارافتادگي همسر، 7 درصد به علت طلاق يا اعتياد همسر و 7 درصد به دليل مفقودالاثر بودن همسر يا ساير دلايل (از جمله سربازي يا بيماري موقت يا صعب العلاج همسر) به نان آوران خانه تبديل شده اند. با ارائه اين آمار، اين پرسش را مي توان مطرح کرد که آيا هيچ تحقيق مدوني در کشور انجام گرفته که بر مبناي نتايج آن اين آمار قابل ارائه باشد که هرساله چه تعداد زن به دلايل برشمرده؛ فوت، از کارافتادگي، طلاق، اعتياد، فرار، سربازي و بيماري همسران خود ناچار به پذيرش سرپرستي خانوار شده و به جمعيت زنان سرپرست خانوار افزوده مي شوند؟ با اطمينان ممکن است که به اين پرسش پاسخ منفي داد زيرا اگر غير اين بود آمار زنان سرپرست خانوار نيازمند پوشش هاي حمايتي به مدت سه سال ثابت باقي نمي ماند. پرويز زارعي مي گويد؛ «معلوم نيست چه تعداد از زنان مطلقه يا زناني که به هر علت ناچار به تامين معاش خانواده مي شوند در آن حد نيازمند هستند که تحت پوشش سازمان هاي حمايتي قرار بگيرند. ما زنان سرپرست خانواري داريم که تمکن مالي دارند، شاغل هستند، مستمري بگير هستند و اين زنان نمي توانند تحت پوشش سازمان هاي حمايتي قرار بگيرند. از سوي ديگر بسياري از اين زنان مايل به اينکه تحت پوشش سازمان هاي حمايتي قرار گيرند، نيستند. در واقع زناني که تحت پوشش سازمان بهزيستي يا کميته امداد قرار دارند غالباً زناني هستند که مراجعه کرده و شخصاً تشکيل پرونده داده اند. البته تعدادي هم توسط افراد نيکوکار معرفي مي شوند و ما آنها را شناسايي مي کنيم اما در مجموع نظام شناسايي ما چندان قدرت ندارد و بايد منتظر مراجعات مددجويان بمانيم.» 10 درصد دفترچه بيمه خدمات درماني ندارند10 درصد از زنان سرپرست خانواري که تحت پوشش سازمان بهزيستي کشور قرار دارند هنوز موفق به دريافت دفترچه بيمه خدمات درماني نشده اند. پرويز زارعي مي گويد؛ «اگر اعتبار هر دفترچه را 40 هزار تومان در سال محاسبه کنيم و جمعيت فاقد دفترچه بيمه خدمات درماني 14 هزار زن باشند که هر کدام به طور ميانگين 5/3 نفر را تحت تکفل دارند، جمعيت کل افراد فاقد دفترچه که در قبال آنها مسوول هستيم حدود 49 هزار نفر خواهد بود و اعتبار مورد نياز براي تامين اين دفترچه ها رقمي در حدود يک ميليارد و 960 ميليون تومان را بالغ مي شود. البته اين اعتبار تامين شده و در صورت تخصيص آن به سازمان بيمه خدمات درماني 49 هزار نفر باقي مانده هم تا پايان سال 85 صاحب دفترچه بيمه خدمات درماني خواهند شد.»سال 86 ، 7 هزار نفر پذيرش مي شوندچندي پيش يکي از مسوولان سازمان بهزيستي کشور اعلام کرد در صورت افزايش 10 درصدي بودجه سازمان بهزيستي کشور در سال 86، هيچ افزايشي براي مستمري مددجويان امکان پذير نيست. زارعي در پاسخ به اين سوال که در سال 86 پذيرش چند نفر از زنان سرپرست خانواري که در نوبت دريافت خدمات ايستاده اند امکان پذير خواهد بود، مي گويد؛ «امسال 62 ميلياردتومان اعتبار در اختيار ما قرار گرفت که براي کمک هاي مستقيم به اين زنان هزينه شود. ما هر سال حدود 7 هزار خانواده جديد را مي توانيم پذيرا باشيم چون هر سال به همين تعداد توانمند شده و از پوشش ما خارج مي شوند. البته درخواست کرديم که اعتبار سال 86 دو برابر افزايش يابد تا بتوانيم تمام پشت نوبتي ها را مشمول دريافت خدمات کنيم. اما شنيده ايم قرار است اعتباري بيش از سال گذشته در اختيارمان قرار دهند تا بتوانيم حدود 20 درصد، حداقل 14 هزار خانواده را پذيرش کنيم.»روزنه يي به تاريکيسازمان بهزيستي کشور 147 هزار خانواده زن سرپرست با ميانگين 5/3 نفر اعضاي تحت تکفل را تحت پوشش و 60 هزار خانواده را در نوبت دريافت خدمات دارد. هر خانواده مددجو هر ماه 25 الي 50 هزار تومان به عنوان مستمري دريافت مي کند. زارعي اذعان مي دارد مصوبه مجلس مبني بر پرداخت مستمري معادل 50 درصد حداقل دستمزد هنوز به دليل کمبود اعتبار قابليت اجرا پيدا نکرده است. در واقع اجراي اين مصوبه هم اکنون که دهمين ماه از سال 1385 پايان يافته، 22 ماه تاخير را پشت سر گذاشته زيرا بر مبناي قانون برنامه چهارم توسعه دولت موظف بوده از ابتداي اجراي برنامه، افزايش مستمري به ميزان 50 درصد حداقل دستمزدها را براي زنان سرپرست خانوار عملي سازد و سکوت مجلس در برابر قانون شکني دولت آن هم به مدت 22 ماه جاي سوال دارد. در واقع بايد اعتراف کرد که دشوارترين بخش از زندگي 147 هزار زن سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزيستي، مشکلات معيشتي و سکونت آنان است. به گفته زارعي 42 درصد از زنان سرپرست خانواري که تحت پوشش سازمان بهزيستي کشور قرار دارند فاقد مسکن ملکي هستند. بر مبناي تحقيقي که چندي پيش در شهر تهران انجام شده اين زنان و اعضاي خانواده آنان از لحاظ وضعيت دريافت کالري نسبت به متوسط جامعه حدود 40 درصد پايين تر هستند. زارعي اشاره مي کند که با وجود افزايش اعتبارات ويژه مستمري، هم اکنون سقف مستمري ها به «50 هزار تومان» رسيده است؛ 50 هزار تومان براي يک خانواده 5 نفره، 40 هزار تومان براي يک خانواده چهار نفره، 30 هزار تومان براي يک خانواده 3 نفره و 25 هزار تومان براي يک خانواده دو يا يک نفره. «نفر» در فرهنگ واژگان سازمان بهزيستي کشور سن و سال نمي شناسد. «نفر» مي تواند يک کودک شيرخواره يا يک جوان 20ساله يا يک فرد ميانسال 50ساله باشد و اين «نفر» صرف نظر از هر سن و سال مشمول يک مستمري ثابت و بدون تغيير مي شود. آنچه به طور تقريب مي توان گفت اينکه به ازاي هر يک از اعضاي خانواده، حدود 10 هزار تومان مستمري پرداخت مي شود. 10 هزار تومان براي زندگي در هر نقطه از کشور، چه کلانشهر تهران باشد با قيمت هايي که قامت را مي شکند و چه دورافتاده ترين نقطه ايران. در چنين شرايطي هيچ باعث حيرت نيست که اعضاي خانواده هاي زن سرپرست بيش از ساير خانواده ها در معرض آسيب هاي اجتماعي قرار دارند، چرا که چاشني مستمري ناچيز بهزيستي، درآمدهاي نزديک به صفري است که اين زنان از راه ساده ترين و کم خرج ترين و البته نازل ترين مشاغل کسب مي کنند. خرد کردن سبزي، پاک کردن حبوبات، کار در منازل، شست وشوي لباس، دوخت دستگيره و لوازم پارچه يي آشپزخانه آنقدر درآمد ندارد که حتي قادر به رقابت با مستمري ماهانه بهزيستي باشد. دو سال پيش وقتي که اصطلاح «زنان سرپرست خانوار، فقيرترين فقرا» بر سر زبان ها افتاد هيچ يک از مسوولان خرده نگرفتند که چرا چنين انگي بر زنان سرپرست خانوار وارد مي شود؛ زناني که آنقدر فقيرند که همه شان در اولويت دريافت سهام عدالت قرار گرفته اند. در واقع وقتي مديرکل دفتر زنان و خانواده سازمان بهزيستي کشور هم قبول دارد که 147 هزار زن سرپرست خانوار تحت پوشش اين سازمان فقيرترين فقرا هستند، جاي کدام انتقاد باقي مي ماند؟