Friday, November 03, 2006

نيازهاى ما انسانها چيست و حكومتهاى خاورميانه اى با آن چه مىكنند؟
كاوه شيرزاد سخنگوى حزب دمكرات ايران
واقعيت اينست كه بينش حاكم بر نظامهايى از جمله جمهورى اسلامى و بسيارى از مذهبيون خاورميانه اى بر مبنى زير پاگذارى نيازهاى ذوقى انسان، به ستيزه جويى با نظم، شادى، زيبايى و رفاه پرداخته و در يك خود فريبى آشكار نظم، شادى، زيبايى و رفاه را از مظاهر به انحراف كشيده شدن انسانها و به گناه كشيده شدن آنها مى‌دانند اكبر گنجى در مانيفيست سوم خود به نقل از آبراهام مزلو روانشناس برجسته سالهاى ١۹۷٠ تا ١۹٠٨ سلسله مراتب نيازهاى انسان را بترتيب شامل هفت مرحله زير نام مى برد: ١ ) نيازهاى جسمانى يا فيزيولوژيك ( غذا، آب، هوا، خواب، رابطه جنسى )٢ ) نيازهاى ايمنى ( امنيت، ثبات، حمايت، نظم و رهايى از ترس و اضطراب )٣ ) نيازهاى محبت و احساس تعلق ( به ديگران پيوستند، پذيرفته شدن، تعلق داشتن )۴ ) نيازهاى عزت نفس ( اجرا و دستيابى، نشان دادن كفايت در كارها، مورد تاييد و شناخت ديگران واقع شدن )۵ ) نيازهاى شناختى ( دانستن، فهميدن و كاويدن )۶ ) نيازهاى ذوقى ( تقارن، نظم و زيبايى )۷ ) نياز به خود شكوفايى ( رسيدن به تحقق نفس و شكوفا ساختن توانايى بالقوه )حال سوال اينست كه براستى چه بلايى بر سر اين نيازها در يك نظام ايدولوژيك مانند جمهورى اسلامى يا قالب حكومتهاى خاورميانه اى خواهد آمد؟ قبل از پاسخ به اين سوال لازم است اشاره كنم در اين نوشتار قصد ندارم سركوب بسيارى از نيازهاى انسان را در يك نظام ايدولوژيك خصوصا از نوع مذهبى آن به نمايش بگذارم بلكه هدف آنست كه به يكى از اساسى ترين پايه هاى فكرى چنين نظام هايى يعنى " زيبايى ستيزى و رفاه گريزى " اشاره كنم كه شالوده اصلى تروريسم، خشونت و عقب ماندگى در چنين جوامعى است.واقعيت اينست كه بينش حاكم بر چنين نظامهايى از جمله جمهورى اسلامى و بسيارى از مذهبيون خاورميانه اى بر مبنى زير پاگذارى نيازهاى ذوقى انسان، به ستيزه جويى با نظم، شادى، زيبايى و رفاه پرداخته و در يك خود فريبى آشكار نظم، شادى، زيبايى و رفاه را از مظاهر به انحراف كشيده شدن انسانها و به گناه كشيده شدن آنها مى دانند.جلوگيرى از رقص ( حركات موزون )، آواز، موسيقى، جشن و شادى، اعمال محدوديت در پوشش ( حجاب ) يا تشويق به پوششهاى به اصطلاح سنگين ( ريش گذاشتن، ساده پوشى، مد ستيزى « تنوع خواهى » لباس آستين بلند پوشيدن و. . . ) و ترويج خشك احساسى ( نخنديدن يا آرام خنديدن، تو روى كسى مستقيم نگاه نكردن، نشان ندادن احساسات طبيعى و واقعى و. . . ) را مى توان تنها گوشه اى از اين مبارزه آنان بر عليه زيبايى، نظم، شادى و رفاه نام برد.در واقع چنين ايده ها و چنين بينشهايى با فرض فرومايگى و پستى انسانهاى " گويا بى اراده و سست انديش " كه هر آن ممكن است به گناه و فساد كشيده شوند يا از اصالت انسانى خود دور شوند به قيام عليه زيبايى، نظم، رفاه و آسايش پرداخته و به توجيح زندگى سخت و دشوار، تحت عنوان سادگى و نجابت ( خشك احساسى ) مى پردازند تا مردم را بجاى رهاندن از فقر، بيچارگى و زشتى ها؛ به آنها خوى داده تا آنها بهتر و راحتر چنين شرايطى را تحمل كنند، گويا بجاى حل ناملايمات، چگونگى كنار آمدن با آن را توصيعه مى كنند.براستى چنين ايده هايى تئوريزه شده براى مردم بدبخت و بيچاره ايى هستند كه در دستيابى به نيازهاى خود چنان سرخورده و مايوس شده اند كه خواهان پشت پا زدن به تمام اين نيازها هستند، بنابراين چنين ايده ها و تصوراتى به جايى مى روند كه چنين باشد و اگر چنين نبود چنين شود. استبداد پذيرى، آسايش گريزى، بدبختى طلبى، ستيزه جويى، مرفه ستيزى و تروريسم ( مرگ طلبى ) تماما از مظاهر چنين بيشنها و ايده هايى است كه بر ملتهاى خاورميانه اى حاكم شده تا آنها در يك دور باطل زيبايى ستيزى و فقر و بدبختى فرو رفته تا ترس، اضطراب، نگرانى، بى حمايتى و نا امنى به قستى از زندگى آنان بدل گردد.www.kavehsh.mihanblog.comkavehshirzad@yahoo.com

Comments: Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?