Sunday, September 24, 2006
اقتصاد سوسیالیستی به زبانی ساده (1)
اقتصاد سوسیالیستی به زبانی ساده (۱)
( معرفی اقتصاد سوسیالیستی و نقدی بر اقتصاد کاپیتالیستی )
علم اقتصاد از زمانی به وجود آمد که بشر برای رفع حوائج مادی خویش از قوۀ اندیشۀ خود استفاده نمود. انسان برای رفع احتیاج خود محتاج به به دست آوردن مواد حیاتی می بود. این به دست آوردن یا غریزی بود و به کمک طبیعت (مثل انسان های اولیه که از میوۀ درختان به عنوان غذا، از پوست حیوانات برای پوشاک و از غارها به عنوان مسکن استفاده می کردند) و یا اینکه ارادی و ناشی از زحمت انسان و صرف انرژی و قدرت اندیشه بود. نوع دوم که انسان بدان طریق رفع احتیاج می نماید، تولید نام دارد. ساختن خانه، کشت و زرع، ساختن نیزه برای شکار و ..... همه اعمال تولیدی هستند. به طور قطع تولید کنندگان برای انجام این اعمال روابطی با هم دارند. علم اقتصاد علمی است که تولید، تولید کنندگان و روابط تولید را بررسی می کند. به عبارت دیگر علم اقتصاد عبارتست از روش های افزایش تولید و یا به بیانی دیگر بسیج نیروهای انسانی را به منظور تولید ممکن است تعریفی دیگر از علم اقتصاد باشد.
انسان به آن جهت به اقتصاد و به تولید اهمیت می دهد که برای حفظ و بقای خویش به مواد ضروری احتیاج دارد و این مواد از طریق تولید حاصل می گردد. تولید را تولید کنندگان بین خویش تقسیم می کنند و تاریخ بشری شاهد چندین شکل تقسیم تولیدات بوده است :
1- در اجتماعات اولیه که به صورت قبیله ای و جامعه های چند نفری بوده است همۀ اعضای جامعه در شکار و کشت و سایر کارها دخالت داشتند و نتایج کار را همگی برای قبیله یا جامعه می خواستند و همه از آن استفاده می کردند. کسی نمی توانست بگوید این کلبه مال من است و بقیه باید بروند از آن بیرون. همه در کلبه می خوابیدند و از یک شکار غذا استفاده می کردند. نوع روابط در جامعۀ اولیه نیز نوع خاصی بوده است و تولید از آن همه بوده و همه در این نوع جوامع، هم کار می کرده اند و هم از نتایج کار استفاده می بردند.
2- در جامعۀ برده داری که عده ای برای یکی کار می کردند و صاحب برده حتی می توانست جان بردگان را هم بگیرد. برده سهمی از تولید نداشت و فقط صاحب برده مقداری از تولید را برای اینکه برده اش زنده بماند و کار کند به او می داد. یعنی درست همان کاری که انسان با دامها انجام می دهد. غذا به او می دهد که شیرش را بدوشد و اگر روزی شیر نداد سرش را خواهد برید. پس در جامعۀ برده داری هم روابط تولید یعنی رابطۀ بین صاحب برده و بردگان و مقداری از تولید که هر یک از آنان صاحب می شوند، قوانین مخصوص به خود را دارا می بود.
3- در یک ده که عده ای از دهقانان برای یک مالک کار می کنند و هر چه تولید می کنند مقداری از آن را به مالک می دهند، روابط تولید نوع بخصوصی است. این نوع روابط را ارباب رعیتی یا روابط فئودالی می گویند. مثلا ممکن است از محصول سه قسمت آن را مالک بردارد و یک قسمت باقی را زارع. به هر حال نوع تقسیم تولید را ما روابط تولید می نامیم. پس در جامعۀ فئودالی هم طرز تقسیم بخصوصی برقرار است.
4- در جامعه ای که کارخانجات بزرگ ایجاد شده اند و کارگران برای صاحبان این کارخانه ها ( سرمایه داران) کار می کنند و خود فقط مقداری از تولید را به عنوان مزد می گیرند و بقیه را سرمایه دار تصاحب می نماید نیز نوع خاصی از تقسیم تولید موجود است.
حال دو جامعه را در نظر بگیرید که یکی از این جوامع گندم تولید می کند و دیگری فقط گوسفند دارد و شیر تولید می کند. به طور قطع در اثر آمد و شد و احتیاج، این فکر به مغز افراد بشر خطور می کند که چطور است هم نان مصرف کنیم و هم شیر. برای این کار جامعه ای که نان تولید می کند باید مقداری از نان خود را بدهد و به عوض آن شیر بستاند.
تولید جامعۀ اول 1000 کیلو گندم
تولید جامعۀ دوم 1000 کیلو شیر
بعد از معاوضه، جامعۀ اول و دوم به مقدار مساوی گندم و شیر خواهند داشت.
مصرف جامعۀ اول:
500 کیلو شیر + 500 کیلو گندم
مصرف جامعۀ دوم :
500 کیلو شیر + 500 کیلو گندم
البته با این عمل تنوعی در غذا ایجاد شده است ولی سطح مصرف آن ها واقعا بالا نرفته است. جامعۀ اول مصرف شیر را به ازای مصرف نکردن مقداری گندم به دست آورده است. ممکن است جامعۀ اول بیاید و تولید گندم را افزایش دهد، به طوری که 1500 کیلو گندم تولید نماید و بعد عمل معاوضه را با جامعۀ دوم انجام دهد در نتیجه وضع دو جامعه به طریق زیر نمایش داده می شود:
تولید جامعۀ اول 1500 کیلو گندم، مصرف جامعۀ اول : 1000 کیلو گندم + 500 کیلو شیر
تولید جامعۀ دوم 1000 کیلو شیر، مصرف جامعۀ دوم : 500 کیلو گندم + 500 کیلو شیر
به طوری که ملاحظه می شود