Monday, August 14, 2006
پايان تاريخ هرگز نخواهد آمد
به عقيده من راه سومي وجود ندارد. اما مي پذيرم كه بازار رقابتي واجد تمام شرايط و خصوصيات يك جامعه نيست. موفقيت بازار تا حد زيادي منوط به ويژگي هاي جمعيت و ملت در چگونگي ساماندهي جنبه هاي غير بازاري جامعه است. مزيت بزرگ بازار آزاد اين است كه مردم متنفر از يكديگر كه پيشينه هاي ديني يا قومي كاملا متفاوتي دارند را قادر مي سازد در چهارچوب اقتصادي با يكديگر همكاري كنند. مداخله دولت چنين امكاني مهيا نمي كند. سياست، اختلافات را تشديد و تعميق مي كند.
Thursday 10 August 2006
برگردان : احسان صحافی
. گفت وگو با ميلتون فريدمن
ميلتون فريدمن 93 ساله در سال 1976 برنده جايزه نوبل اقتصاد شد. ايده هاي سياست پولي و عدم مداخله دولت در امور اقتصادي او، عميقا در چند دهه گذشته تاثيرگذار بوده است. در آپارتمانش بر فراز تپه اي در سن فرانسيسكو كه مشرف به پل گلدن گيت است، با او مصاحبه كرديم.
...
- در عمر طولاني خود تجربيات زيادي كسب كرده ايد و به موضوعات مهم انديشيده ايد. در حال حاضر چه چيزي ذهن شما را به خود مشغول كرده است؟
. فريدمن: مهم ترين موضوع اين است كه آيا ايالات متحده در قمار تغيير شكل خاورميانه موفق مي شود يا خير. يقين ندارم كه بتوان با نيروي نظامي به اين امر نائل شد. ما نبايد به عراق مي رفتيم. متاسفانه رفته ايم. مهم ترين موضوع كنوني اين است كه مطمئن شويم اين تلاش به نحو صحيحي به پايان برسد.
شكي نيست كه آمريكا در جهان مقام رفيعي دارد - تا حدود زيادي به دليل جذابيت و ترويج آزادي هاي ليبرال ما- چيزي كه در نتيجه جنگ عراق فرسايش يافته است. با اين وجود اگر سرانجام عراقي خودمختار برجا ماند كه تهديدي براي ديگران نباشد، تاثير خوبي بر كل خاورميانه خواهد گذاشت و نتيجه نهايي بهبود پرستيز آمريكا خواهد بود. اما اوضاع كنوني اين گونه نمي نمايد؛ ظواهر امر نتيجه متفاوتي نشان مي دهد.
اروپاي قديم شامل فرانسه، آلمان و ايتاليا به دليل نرخ بالاي بيكاري به ركود مبتلا شده است. آلمان يكي از آخرين پايگاه هاي دولت رفاه كينزي زمان جنگ سرد، اكنون رهبري محافظه كار دارد، آنجلا مركل.
- براي بازگشت آلمان و وسيع تر تمام اروپاي قديم به مسير صحيح چه بايد كرد؟
. فريدمن: همگي بايد از مارگارت تاچر و ريگان پيروي كنند. راه حل را خلاصه بگويم: بازار آزاد.
مشكل آلمان تا حدودي اين است كه با نرخ تبديل نامناسب و مارك گران به يورو پيوست. بنابراين در منطقه يورو شما به وضعيتي دچار هستيد كه ايرلند تورم و توسعه سريع را تجربه مي كند، در حالي كه آلمان و فرانسه متوقف شده اند و به مشكل تنظيم بازار مبتلا هستند.
يورو به نظر مي رسد كه به جاي منبع كمك و ياري در آينده به منبع بزرگ مشكلات تبديل خواهد شد. يورو مسبوق به سابقه نيست. تا آنجا كه من مي دانم تاكنون هرگز يك اتحاديه پولي متشكل از كشورهاي مستقل نداشته ايم كه يك واحد پولي دستوري را به جريان اندازد.
البته آلمان نمي تواند تا آينده نزديك از يورو خارج شود. بنابراين آن چه بايد انجام دهد اين است كه اقتصاد را انعطاف پذيرتر كند؛ يعني محدوديت هاي قيمت گذاري، حقوق و اشتغال را لغو كند. به طور خلاصه مقرراتي كه 10 درصد نيروي كار آلمان را بيكار كرده است. اين امر، اكنون بسيار ضروري تر از زماني است كه آلمان جزو يورو نبود.
اين مجموعه سياست ها امكان بهره گيري آلمان از تمام ظرفيت هايش را فعال مي كند. سرانجام، آلمان نيروي كار بسيار توانا و مولدي دارد. كالاهاي باكيفيتي دارد كه در سراسر جهان شهره است. اين كشور از هر فرصتي براي تبديل شدن به يك كشور توليدي با رشد مناسب برخوردار است. تنها بايد به كارآفرينان خود فرصت دهد. بايد به آنها فرصت كسب درآمد، استخدام و اخراج و عمل به آ نچه يك كارآفرين مي خواهد اعطا كند.
در نتيجه سياست هاي گذشته كارآفرينان آلمان براي انجام بسياري از فعاليت هاي خود به خارج از آلمان مي روند. آنها به جاي سرمايه گذاري در كشور، در خارج سرمايه گذاري مي كنند زيرا در آن آزادي عمل، سياليت، و فرصت لازمي را كه در خارج از مرزها دارند نمي بينند.
- نخست وزير انگلستان، توني بلر معتقد است كه راه سومي وجود دارد؛ براي مثال بازارهاي كار انعطاف پذير بدون استخدام و اخراج آسان به شيوه آمريكايي. او استدلال مي كند كه اين براي مدل سوسياليستي اروپا با دغدغه پايدار عدالت اجتماعي مناسب تر است. آيا راه ميانه اي وجود دارد يا تنها دو حالت صفر يا صد حقيقي است؟
. فريدمن: به عقيده من راه سومي وجود ندارد. اما مي پذيرم كه بازار رقابتي واجد تمام شرايط و خصوصيات يك جامعه نيست. موفقيت بازار تا حد زيادي منوط به ويژگي هاي جمعيت و ملت در چگونگي ساماندهي جنبه هاي غير بازاري جامعه است.
- احتمالا كشورهاي اسكانديناوي مدل مناسبي براي اين امرند. در اين كشورها هم زمان ماليات سنگين و اشتغال بالا وجود دارد. آنها بازارهاي كار خود را بيش از ايتاليا، فرانسه يا آلمان آزاد كرده اند.
. فريدمن: اگرچه اكنون به دليل رخنه مهاجران وضعيت تا حدودي متفاوت است، كشورهاي اسكانديناوي جمعيت بسيار كوچك و يكدستي دارند. اين امر تا حدود زيادي آنان را قادر مي سازد كه راهي را بپيمايند كه در غير اين صورت امكان آن ميسر نبود.
آنچه براي سوئد مناسب است براي فرانسه يا آلمان يا ايتاليا مناسب نخواهد بود. در يك كشور كوچك شما مي توانيد براي انجام بسياري از امور به خارج از مرزها برويد. در يك فرهنگ يك پارچه، مردم علاقمند به پرداخت ماليات بيشتر براي دستيابي به اهداف مشترك اند. اما در جمعيت هاي نامتجانس تر دشوارتر مي توان اهداف مشترك يافت.
مزيت بزرگ بازار آزاد اين است كه مردم متنفر از يكديگر كه پيشينه هاي ديني يا قومي كاملا متفاوتي دارند را قادر مي سازد در چهارچوب اقتصادي با يكديگر همكاري كنند. مداخله دولت چنين امكاني مهيا نمي كند. سياست، اختلافات را تشديد و تعميق مي كند.
- نرخ تورم در آمريكا مانند ساير نقاط جهان به گونه بي سابقه اي پايين است؛ آن هم در حالي كه قيمت هاي نفت سر به فلك كشيده اند. چرا؟
. فريدمن: تورم پديده اي پولي است. پديده اي كه توسط بانك مركزي ايجاد يا متوقف مي شود. هيچ دوره اي در تاريخ مانند 15 سال گذشته كه در آن نوسانات اندكي در قيمت ها شاهد بوديم، وجود نداشته است. مادامي كه بانك مركزي آمريكا سياست پولي و كنترل جريان پول سختگيرانه اي را دنبال مي كند، هر رخداد ديگر در اين راستا اهميت چنداني ندارد.
همين امر درباره اروپا نيز صادق است. بانك مركزي اروپا نرخ رشد پولي را پايين نگه داشته است. از همين رو شاهد نرخ هاي باثبات بوده ايم. با اين وجود فشار در اروپا بسيار بيش از آمريكا خواهد بود. فشار عمده در قالب چاپ اسكناس و اتخاذ سياست انبساطي براي بهبود وضعيت اشتغال رخ خواهد نمود.
سياست بانك مركزي اروپا بسته به پشتيباني آلمان، فرانسه و ايتاليا از آن است. ايتاليا همچنان مشكل اصلي باقي خواهد ماند. اين كشور همچنين به دليل برقراري نرخ بهره يورو به جاي نرخ بهره واحد پول خود سود بسياري كسب كرده است. از آنجا كه ايتاليا ديون انباشته اي دارد، نرخ بهره مي توانست بسيار بيشتر باشد. در گذشته ايتاليا با كاهش ارزش پول از ديون خود رهايي مي يافت. مزيت يورو اين است كه ايتاليا ديگر نمي تواند به اين سياست متوسل شود. سياست سخت گيرانه بانك مركزي اروپا اجازه نخواهد داد اين اتفاق دوباره بيفتد.
از اين منظر يورو براي اروپا خوب است. اما تنها در صورتي كه انعطاف پذيري همه جا باشد. مشكل اين جاست كه در جهاني با نرخ شناور تسعير ارز (چيزي كه ايتاليا پيش از پيوستن به يورو از آن برخوردار بود)، اگر كشوري دچار شوك شود و نيازمند كاهش دستمزدها باشد، در نظام نوين كنترل و تنظيم نخواهد توانست. بسيار آسان تر خواهد بود كه اين امر با تغيير نرخ تسعير اتفاق افتد. در اين حالت تنها يك قيمت را بايد تغيير داد و نه شمار زيادي از قيمت ها را.
اما اكنون اين امكان از يورو سلب شده است. اگر كشوري بخواهد يك شوك را تحمل كند، تنها راه جايگزين اين است كه اجازه دهد قيمت هاي دروني كشور تغيير كند. بايد در صورت لزوم دستمزدها را كاهش داد.
- طلب كاران عمده خزانه داري آمريكا چين، ژاپن و كره جنوبي هستند. آيا كسري عظيم تراز پرداخت خارجي مشكلي براي ايالات متحده و اقتصاد جهان است؟
. فريدمن: گمان نمي كنم. اين امر مي تواند يك توهم آماري باشد. اگر نگاهي به ترازنامه آمريكا بياندازيد، ايالات متحده به شدت مقروض است. اگر ميزان بهره اي كه آمريكا به جهان خارج مي پردازد را مدنظر قرار دهيد، متوجه مي شويد كه تفاوت چنداني با بهره اي كه از جهان خارج دريافت مي كند، ندارد. سرمايه هاي آمريكا كه در خارج نگه داري مي شود بهره اي بيشتر از آنچه آمريكا به جهان خارج مي پردازد نصيب آمريكا مي كند. اين امر قابل درك است، زيرا بيشترين جذابيت آمريكا براي كشورها و افراد متمول اين است كه مي تواند در زمان بي ثباتي سياسي امنيت سرمايه را فراهم كند و آن را بيمه كند. هيچ كس نگران مصادره پولي كه در ايالات متحده نگاه داري مي شود يا از دادن آن به نوع ديگري نيست. به دليل اين امنيت، ثروتمندان جهان مي پذيرند كه سود كمتري دريافت كنند. سرمايه هاي ايالات متحده در ساير كشورها برعكس ريسك بالاتري دارند و بايد سود بيشتري عايد اين كشور كنند.
اين مساله به خوبي توضيح مي دهد كه چرا در حقيقت يك تراز نسبي بين ديون و مطالبات آمريكا وجود دارد. مقروض بودن آمريكا چندان امر واضحي نيست. به نظر مي رسد كه نگراني از بدهي آمريكا بي جاست. اين امر اصلا مرا نگران نمي كند كه چين و ژاپن مبالغ سنگيني از آمريكا طلبكارند. از يك منظر مي توان گفت كه آنها دچار حماقت هستند كه زماني كه مي توانند درآمد بيشتري از سرمايه خود كسب كنند آن را جاي ديگري منتقل نمي كنند، اما اين تصميم گيري آنهاست.
به دليل سقوط اتحاد جماهير شوروي و تغييرات چين جهان آزادتري داريم. اين دو عمده ترين پيش برندگان آزادي دوران ما هستند. كشورهايي كه در نتيجه فروپاشي اتحاد شوروي از آن جدا شده اند سر جمع پيرو سياست هاي اقتصادي آزادتري هستند. اكثر اين كشورها دولت هاي آزادتري دارند و محدوديت هاي كمتري بر تجارت وضع كرده اند.بازار آزاد احتمالا با سرمشق ديگران قرار گرفتن گسترش مي يابد
- چين و ژاپن با تثبيت نرخ ارز خود با دلار آيا عملا به چيزي كه ماهيتا برتون وودز۲ است، يعني ترويج واحد پول باثبات ميان برخي از بزرگ ترين بازيگران تجارت جهان، متوسل شده اند؟
. فريدمن: بله. مي توان گفت كه اين امر اكنون صادق است. اما آنها تعهد چنداني به آن ندارند. ارزش واحد پول چين اخيرا اندكي صعود كرده است. واحد پول ژاپن نيز تغيير زيادي كرده است.
نظام توليد چين تا حد زيادي از ساير كشورهاي آسياي جنوب شرقي نفع مي برد. اين كشور مشتري ژاپن و كره و سايرين است. بنابراين حجم تجارت بسيار بيش از حجم خالص صادرات چين است. چين بايد ذخاير قابل توجهي براي تامين مالي اين داد و ستد داشته باشد.
- آيا كسري بودجه سنگين آمريكا شما را نگران نمي كند؟
. فريدمن: به هيچ وجه. تنها هزينه كردي كه ما را به اين جا رساند مرا نگران مي كند. اگر دولت ايالات متحده 40 درصد درآمد كشور را كه از طريق قرض يا ماليات به دست مي آيد، خرج مي كند در حقيقت از امكان هزينه آن توسط مردم جلوگيري مي كند. كسري بودجه نوعي ماليات غيرمستقيم است. البته سياستمداران ترجيح مي دهند قرض كنند تا ماليات بگيرند، زيرا در آن صورت كسي در انتهاي مسير بايد با پيامدهاي آن دست و پنجه نرم كند. در حال حاضر مي توان گفت كه كسري بودجه سنگين به دليل جلوگيري از هزينه كرد مجدد تاثير مثبتي دارد. از همين رو اين امر مي تواند مفيد باشد. اما اگر كسري بودجه ناشي از هزينه كرد بيشتر باشد، اثرات سويي برجا خواهد گذارد.
- چين با در پي گرفتن مدل بازار لنينيستي يا سيستم بازار آزاد اقتدارگرا مانند چيزي كه به دولت پينوشه در شيلي پيشنهاد كرديد، رشد قابل توجهي را از سال 1979 به بعد ثبت كرده است. آيا اين مدل مي تواند پايدار باشد؟
. فريدمن: نه. همان چيزي كه در شيلي به وقوع پيوست در چين نيز اتفاق خواهد افتاد. سرانجام آزادي سياسي سر از تخم بيرون خواهد آورد. ميدان تيان آن من اپيزود اول بود. ميدان هاي تيان آن من بسياري خواهيم داشت. نمي توان با بخش خصوصي توسعه يافت و هم زمان سياست را اقتدارگرا به پيش برد. اين امر به نبرد خواهد انجاميد. دير يا زود يك كدام بايد ميدان را به نفع ديگري خالي كند.
اگر آنها فضاي سياسي را آزاد نكنند، رشد اقتصادي پايان خواهد يافت.
نبايد اوضاع را تيره و تار دانست. آزادي فردي در كشور چين تا حد زيادي ارتقا يافته است و اين امر نقاط درگيري ميان افراد و دولت را افزايش خواهد داد. نسل جديد چين فرهيخته است و به خارج سفر مي كند. اين نسل مستقيما گزينه هاي جايگزين نظام سياسي را ديده است. از همين رو اقتدارگرايي تا حدي در حال نرم شدن است.
هنگ كنگ در اين زمينه پيشتاز است. اگر چين به تعهد خود مبني بر آزادي عمل هنگ كنگ در انتخاب مسير خويش متعهد باشد، هنگ كنگ چين را به دنبال خود خواهد كشاند. اگر به تعهد عمل نكنند، نشانه خوبي نيست. اما من خوشبينم.
- اينترنت چه تاثيري بر آزادي و بازار گذاشته است؟
. فريدمن: تاثير قابل توجهي گذاشته است. ببينيد در چين چه اتفاقي افتاده است. مردم مي توانند با يكديگر سخن بگويند و دولت علي رغم بيشترين تلاش ها نمي تواند آن را محدود كند.
اينترنت همچنين ما را به اطلاعات كامل درباره بازار نزديك مي كند. افراد و كمپاني ها به طور يكسان مي توانند از وراي مرزها و حوزه هاي متفاوت قدرت هرجا كه عرضه و تقاضا در بهترين حالت ايجاب كند به خريد و فروش بپردازند. بي ترديد اين امر امكان بستن ماليات را كاهش داده است. چرا بايد چيزي را از اين جا بخرم در حالي كه اگر آن را از يك كمپاني در ژاپن يا انگلستان يا برزيل بخرم بايد ماليات كمتري بپردازم؟
اينترنت موثرترين ابزاري است كه براي جهاني سازي در دست داريم.
- پس از نظر شما آزادي و بازار آزاد در قرن 21 پيروزمندانه رژه خواهند رفت و در چين يا ساير نقاط دچار پسرفت نخواهند شد؟
. فريدمن: بله. جهان كم و بيش آزادي را در آغوش كشيده است. سوسياليسم در معناي سنتي به معني مالكيت و تسلط دولت بر ابزار توليد بود. خارج از كره شمالي و برخي نقاط ديگر، هيچ كس در جهان امروز سوسياليسم را اين گونه معني نخواهد كرد. سوسياليسم ديگر باز نخواهد گشت. سقوط ديوار برلين بيش از تمام كتبي كه خودم يا فردريك هايك يا ديگران نوشتند به آزادي ياري رساند.
سوسياليسم امروز تنها به معني گرفتن درآمد طبقه دارا توسط دولت و دادن آن به طبقه ندار است. اين انتقال درآمد است و نه انتقال مالكيت.
- آيا ممكن است دولت به دليل مجموعه اي از واقعيت هاي جديد مانند: تغييرات تركيب جمعيتي، محيط زيست و تركيب عدم مساوات و دمكراتيزاسيون بازگشت كند؟
مردم كشورهاي غني در حال پيرشدن هستند. با صعود فرد و افول خانواده، از دولت خواسته خواهد شد كه بيمه درماني و تامين اجتماعي را به عهده گيرد. به دليل اجماع علمي در مورد تغييرات آب و هوا، تقاضا براي وضع قوانين بيشتر حكومتي در خصوص آب وهوا به گونه اجتناب ناپذيري افزايش خواهد يافت. گسترش بازارهاي آزاد جهاني همچنين به افزايش عدم تساوي انجاميده است. به گونه اي اجتناب ناپذير با گسترش دموكراسي، اكثريتي كه وضع چندان مناسبي ندارند براي برقراري عدالت اجتماعي تقاضاي توزيع ثروت متمولين را خواهند كرد.
. فريدمن: البته. دولت ممكن است بازگردد. تنها دليل اين كه بازار آزاد تحمل مي شود اين است كه بسيار كارآمدتر از هر نوع آرايش ديگري است. وقتي شما به نفع بازار آزاد استدلال مي كنيد، خلاف مسير شنا مي كنيد. وقتي چيزي دچار مشكل مي شود، تمايل طبيعي اين است كه بگوييم: بايد قانوني تصويب كنيم و كاري انجام دهيم.
استدلال به نفع بازار آزاد پيچيده و دشوار است و نيازمند اثبات تاثيرات ثانوي. مطمئن هستم كارآمدي بازار پيروز خواهد شد. اما ترديدي نيست مشكلات بازار آزاد نيز همراه آن است. ترديدي نيست كه فشار بسياري براي توسل به دولت به عنوان راه حل خواهد آمد.
در پايان جنگ جهاني دوم دولت 15 تا 20 درصد درآمد ملي را خرج مي كرد. اين ميزان بسيار بالا رفت و تا حدود زيادي به دليل الزامات بيمه درماني، حفاظت و نظارت بر محيط زيست و تامين اجتماعي تا دهه 80 به 40 درصد رسيد. از دهه 80 تا سال جاري اين مقدار ثابت مانده است. ما موفق به تغيير مسير روند نشده ايم، آن را شكست نداده ايم و يا به عقب نرانده ايم. تنها رشد آن را متوقف كرده ايم. متاسفانه اين امر فرض شما را تاييد مي كند.
جوامعي كه قشر سالمند رو به گسترشي دارد مي تواند همچنان موفقيت اقتصادي را تجربه كند در صورتي كه افراد در دوران كاري براي خود اندوخته بازنشستگي داشته باشند. در ايالات متحده، اروپا و ژاپن كه جمعيت سالمند روزافزوني دارند، نمي توان وضعيت موجود را تا ابد ادامه داد. تامين اجتماعي دچار بحران است و ما از جوانان امروز دريافت مي كنيم تا براي پيران امروز بپردازيم و روي جوانان فردا حساب كرده ايم كه براي پيران فردا چنان كاري كنند. اين طرح زماني مناسب بود كه شمار جوانان سريعتر از شمار مردم پير رشد مي كرد. وقتي نسبت معكوس است، اين نظام بايد برچيده شود. بسيار بهتر مي بود اگر افراد خود براي پيري خود مي اندوختند.چرا شركت هاي بيمه خصوصي در حالي كه متوسط سني مردم افزايش مي يابد و آنان پيرتر مي شوند دچار مشكل نمي شوند؟ آيا آنها در معرض همان مشكلات تغيير تركيب جمعيتي نيستند؟ تفاوت اين است كه آنها يك صندوق تاسيس كرده اند و نه يك نظام پرداخت دريافت.
- بوش در اوج قدرت حتي در بازار آزاد ايالات متحده نتوانست افكار عمومي را متقاعد كند به سمت خصوصي سازي تامين اجتماعي پيش بروند.
. فريدمن: ترديدي نيست كه معضل سالمندي آزموني است براي كارآمدي بازار در مقابل تقاضاهاي سياسي براي مداخله دولت.
در مورد اين پرسش كه آيا عدم مساوات در بازارها ممكن است اكثريت كمتر برخوردار را به سمت كنترل دموكراتيك دولتي هدايت كند مطمئن نيستم. موضوع اين نيست كه چقدر عدم مساوات وجود دارد، موضوع اين است كه چقدر فرصت در اختيار افراد قرار مي گيرد تا از طبقات پايين خارج شوند و به بالا برسند. اگر حركت كافي به سمت بالا باشد، مردم كارآمدي بازارها را خواهند پذيرفت. اگر فرصت پيش روي شما باشد، عدم مساوات تحمل مي شود. اين مزيت سيستم آمريكايي بوده است.
مشكل حال حاضر ايالات متحده آموزش ابتدايي و راهنمايي است. عدم مساوات در كشور ما افزايش يافته است، زيرا يك چهارم كودكان آمريكايي دوره متوسطه را به پايان نمي رسانند! در جهان امروز كه ضرورت مهارت احساس مي شود، ترك تحصيل كنندگان محكوم به زيستن در طبقات پايين اجتماعند. به نظر من اين ضعف نظام آموزش ابتدايي آمريكاست كه در انحصار دولت است.
- با جهاني سازي آيا ما شاهد آزادترين اقتصاد جهان تاكنون خواهيم بود؟
. فريدمن: خير. در قرن 19 ما شاهد تجارت آزادتري بوديم. اكنون نسبت به آن موقع كمتر شاهد جهاني سازي هستيم.
- آيا ما به آزادي قرن۱۹ بازمي گرديم؟
فريدمن: نمي دانم. به دليل سقوط اتحاد جماهير شوروي و تغييرات چين جهان آزادتري داريم. اين دو عمده ترين پيش برندگان آزادي دوران ما هستند. كشورهايي كه در نتيجه فروپاشي اتحاد شوروي از آن جدا شده اند سر جمع پيرو سياست هاي اقتصادي آزادتري هستند. اكثر اين كشورها دولت هاي آزادتري دارند و محدوديت هاي كمتري بر تجارت وضع كرده اند.بازار آزاد احتمالا با سرمشق ديگران قرار گرفتن گسترش مي يابد. هركس هركجا اكنون درك مي كند كه راه موفقيت كشورهاي توسعه نيافته بازارهاي آزادتر و جهاني سازي است.
- سرانجام نظرات شما بر ماركس و كينز پيروز شد. آيا اين پايان راه انديشه اقتصادي است؟ آيا فراتر از بازار آزاد كارآمدترين راه سازماندهي جامعه است، مي توان سخني گفت؟ يا اين انديشه آن گونه كه فرانسيس فوكوياما مي گويد پايان تاريخ است؟
. فريدمن: نه. بازار آزاد يك اصطلاح كلي است. مشكلات بسياري بروز خواهد كرد. بازار آزاد زماني كه دادوستد ميان دو فرد تنها بر آن دو تاثير مي گذارد به بهترين صورت كار مي كنند. اما حقيقت اين نيست. حقيقت اين است كه اغلب داد و ستد ميان شما و من بر شخص ثالثي تاثير مي گذارد. اين منشاء تمام مشكلات براي نياز به دولت است.
اين منشاء تمام مشكلات ناشي از آلودگي و بي عدالتي اجتماعي است.
اقتصاددانان خوبي مانند گري بكر و باب لوكاس روي اين موضوعات كار مي كنند. اين موضوع دلالت مي كند بر اين كه پايان تاريخ هرگز نخواهد آمد.
منبع: . لیبرال دمکرات
به عقيده من راه سومي وجود ندارد. اما مي پذيرم كه بازار رقابتي واجد تمام شرايط و خصوصيات يك جامعه نيست. موفقيت بازار تا حد زيادي منوط به ويژگي هاي جمعيت و ملت در چگونگي ساماندهي جنبه هاي غير بازاري جامعه است. مزيت بزرگ بازار آزاد اين است كه مردم متنفر از يكديگر كه پيشينه هاي ديني يا قومي كاملا متفاوتي دارند را قادر مي سازد در چهارچوب اقتصادي با يكديگر همكاري كنند. مداخله دولت چنين امكاني مهيا نمي كند. سياست، اختلافات را تشديد و تعميق مي كند.
Thursday 10 August 2006
برگردان : احسان صحافی
. گفت وگو با ميلتون فريدمن
ميلتون فريدمن 93 ساله در سال 1976 برنده جايزه نوبل اقتصاد شد. ايده هاي سياست پولي و عدم مداخله دولت در امور اقتصادي او، عميقا در چند دهه گذشته تاثيرگذار بوده است. در آپارتمانش بر فراز تپه اي در سن فرانسيسكو كه مشرف به پل گلدن گيت است، با او مصاحبه كرديم.
...
- در عمر طولاني خود تجربيات زيادي كسب كرده ايد و به موضوعات مهم انديشيده ايد. در حال حاضر چه چيزي ذهن شما را به خود مشغول كرده است؟
. فريدمن: مهم ترين موضوع اين است كه آيا ايالات متحده در قمار تغيير شكل خاورميانه موفق مي شود يا خير. يقين ندارم كه بتوان با نيروي نظامي به اين امر نائل شد. ما نبايد به عراق مي رفتيم. متاسفانه رفته ايم. مهم ترين موضوع كنوني اين است كه مطمئن شويم اين تلاش به نحو صحيحي به پايان برسد.
شكي نيست كه آمريكا در جهان مقام رفيعي دارد - تا حدود زيادي به دليل جذابيت و ترويج آزادي هاي ليبرال ما- چيزي كه در نتيجه جنگ عراق فرسايش يافته است. با اين وجود اگر سرانجام عراقي خودمختار برجا ماند كه تهديدي براي ديگران نباشد، تاثير خوبي بر كل خاورميانه خواهد گذاشت و نتيجه نهايي بهبود پرستيز آمريكا خواهد بود. اما اوضاع كنوني اين گونه نمي نمايد؛ ظواهر امر نتيجه متفاوتي نشان مي دهد.
اروپاي قديم شامل فرانسه، آلمان و ايتاليا به دليل نرخ بالاي بيكاري به ركود مبتلا شده است. آلمان يكي از آخرين پايگاه هاي دولت رفاه كينزي زمان جنگ سرد، اكنون رهبري محافظه كار دارد، آنجلا مركل.
- براي بازگشت آلمان و وسيع تر تمام اروپاي قديم به مسير صحيح چه بايد كرد؟
. فريدمن: همگي بايد از مارگارت تاچر و ريگان پيروي كنند. راه حل را خلاصه بگويم: بازار آزاد.
مشكل آلمان تا حدودي اين است كه با نرخ تبديل نامناسب و مارك گران به يورو پيوست. بنابراين در منطقه يورو شما به وضعيتي دچار هستيد كه ايرلند تورم و توسعه سريع را تجربه مي كند، در حالي كه آلمان و فرانسه متوقف شده اند و به مشكل تنظيم بازار مبتلا هستند.
يورو به نظر مي رسد كه به جاي منبع كمك و ياري در آينده به منبع بزرگ مشكلات تبديل خواهد شد. يورو مسبوق به سابقه نيست. تا آنجا كه من مي دانم تاكنون هرگز يك اتحاديه پولي متشكل از كشورهاي مستقل نداشته ايم كه يك واحد پولي دستوري را به جريان اندازد.
البته آلمان نمي تواند تا آينده نزديك از يورو خارج شود. بنابراين آن چه بايد انجام دهد اين است كه اقتصاد را انعطاف پذيرتر كند؛ يعني محدوديت هاي قيمت گذاري، حقوق و اشتغال را لغو كند. به طور خلاصه مقرراتي كه 10 درصد نيروي كار آلمان را بيكار كرده است. اين امر، اكنون بسيار ضروري تر از زماني است كه آلمان جزو يورو نبود.
اين مجموعه سياست ها امكان بهره گيري آلمان از تمام ظرفيت هايش را فعال مي كند. سرانجام، آلمان نيروي كار بسيار توانا و مولدي دارد. كالاهاي باكيفيتي دارد كه در سراسر جهان شهره است. اين كشور از هر فرصتي براي تبديل شدن به يك كشور توليدي با رشد مناسب برخوردار است. تنها بايد به كارآفرينان خود فرصت دهد. بايد به آنها فرصت كسب درآمد، استخدام و اخراج و عمل به آ نچه يك كارآفرين مي خواهد اعطا كند.
در نتيجه سياست هاي گذشته كارآفرينان آلمان براي انجام بسياري از فعاليت هاي خود به خارج از آلمان مي روند. آنها به جاي سرمايه گذاري در كشور، در خارج سرمايه گذاري مي كنند زيرا در آن آزادي عمل، سياليت، و فرصت لازمي را كه در خارج از مرزها دارند نمي بينند.
- نخست وزير انگلستان، توني بلر معتقد است كه راه سومي وجود دارد؛ براي مثال بازارهاي كار انعطاف پذير بدون استخدام و اخراج آسان به شيوه آمريكايي. او استدلال مي كند كه اين براي مدل سوسياليستي اروپا با دغدغه پايدار عدالت اجتماعي مناسب تر است. آيا راه ميانه اي وجود دارد يا تنها دو حالت صفر يا صد حقيقي است؟
. فريدمن: به عقيده من راه سومي وجود ندارد. اما مي پذيرم كه بازار رقابتي واجد تمام شرايط و خصوصيات يك جامعه نيست. موفقيت بازار تا حد زيادي منوط به ويژگي هاي جمعيت و ملت در چگونگي ساماندهي جنبه هاي غير بازاري جامعه است.
- احتمالا كشورهاي اسكانديناوي مدل مناسبي براي اين امرند. در اين كشورها هم زمان ماليات سنگين و اشتغال بالا وجود دارد. آنها بازارهاي كار خود را بيش از ايتاليا، فرانسه يا آلمان آزاد كرده اند.
. فريدمن: اگرچه اكنون به دليل رخنه مهاجران وضعيت تا حدودي متفاوت است، كشورهاي اسكانديناوي جمعيت بسيار كوچك و يكدستي دارند. اين امر تا حدود زيادي آنان را قادر مي سازد كه راهي را بپيمايند كه در غير اين صورت امكان آن ميسر نبود.
آنچه براي سوئد مناسب است براي فرانسه يا آلمان يا ايتاليا مناسب نخواهد بود. در يك كشور كوچك شما مي توانيد براي انجام بسياري از امور به خارج از مرزها برويد. در يك فرهنگ يك پارچه، مردم علاقمند به پرداخت ماليات بيشتر براي دستيابي به اهداف مشترك اند. اما در جمعيت هاي نامتجانس تر دشوارتر مي توان اهداف مشترك يافت.
مزيت بزرگ بازار آزاد اين است كه مردم متنفر از يكديگر كه پيشينه هاي ديني يا قومي كاملا متفاوتي دارند را قادر مي سازد در چهارچوب اقتصادي با يكديگر همكاري كنند. مداخله دولت چنين امكاني مهيا نمي كند. سياست، اختلافات را تشديد و تعميق مي كند.
- نرخ تورم در آمريكا مانند ساير نقاط جهان به گونه بي سابقه اي پايين است؛ آن هم در حالي كه قيمت هاي نفت سر به فلك كشيده اند. چرا؟
. فريدمن: تورم پديده اي پولي است. پديده اي كه توسط بانك مركزي ايجاد يا متوقف مي شود. هيچ دوره اي در تاريخ مانند 15 سال گذشته كه در آن نوسانات اندكي در قيمت ها شاهد بوديم، وجود نداشته است. مادامي كه بانك مركزي آمريكا سياست پولي و كنترل جريان پول سختگيرانه اي را دنبال مي كند، هر رخداد ديگر در اين راستا اهميت چنداني ندارد.
همين امر درباره اروپا نيز صادق است. بانك مركزي اروپا نرخ رشد پولي را پايين نگه داشته است. از همين رو شاهد نرخ هاي باثبات بوده ايم. با اين وجود فشار در اروپا بسيار بيش از آمريكا خواهد بود. فشار عمده در قالب چاپ اسكناس و اتخاذ سياست انبساطي براي بهبود وضعيت اشتغال رخ خواهد نمود.
سياست بانك مركزي اروپا بسته به پشتيباني آلمان، فرانسه و ايتاليا از آن است. ايتاليا همچنان مشكل اصلي باقي خواهد ماند. اين كشور همچنين به دليل برقراري نرخ بهره يورو به جاي نرخ بهره واحد پول خود سود بسياري كسب كرده است. از آنجا كه ايتاليا ديون انباشته اي دارد، نرخ بهره مي توانست بسيار بيشتر باشد. در گذشته ايتاليا با كاهش ارزش پول از ديون خود رهايي مي يافت. مزيت يورو اين است كه ايتاليا ديگر نمي تواند به اين سياست متوسل شود. سياست سخت گيرانه بانك مركزي اروپا اجازه نخواهد داد اين اتفاق دوباره بيفتد.
از اين منظر يورو براي اروپا خوب است. اما تنها در صورتي كه انعطاف پذيري همه جا باشد. مشكل اين جاست كه در جهاني با نرخ شناور تسعير ارز (چيزي كه ايتاليا پيش از پيوستن به يورو از آن برخوردار بود)، اگر كشوري دچار شوك شود و نيازمند كاهش دستمزدها باشد، در نظام نوين كنترل و تنظيم نخواهد توانست. بسيار آسان تر خواهد بود كه اين امر با تغيير نرخ تسعير اتفاق افتد. در اين حالت تنها يك قيمت را بايد تغيير داد و نه شمار زيادي از قيمت ها را.
اما اكنون اين امكان از يورو سلب شده است. اگر كشوري بخواهد يك شوك را تحمل كند، تنها راه جايگزين اين است كه اجازه دهد قيمت هاي دروني كشور تغيير كند. بايد در صورت لزوم دستمزدها را كاهش داد.
- طلب كاران عمده خزانه داري آمريكا چين، ژاپن و كره جنوبي هستند. آيا كسري عظيم تراز پرداخت خارجي مشكلي براي ايالات متحده و اقتصاد جهان است؟
. فريدمن: گمان نمي كنم. اين امر مي تواند يك توهم آماري باشد. اگر نگاهي به ترازنامه آمريكا بياندازيد، ايالات متحده به شدت مقروض است. اگر ميزان بهره اي كه آمريكا به جهان خارج مي پردازد را مدنظر قرار دهيد، متوجه مي شويد كه تفاوت چنداني با بهره اي كه از جهان خارج دريافت مي كند، ندارد. سرمايه هاي آمريكا كه در خارج نگه داري مي شود بهره اي بيشتر از آنچه آمريكا به جهان خارج مي پردازد نصيب آمريكا مي كند. اين امر قابل درك است، زيرا بيشترين جذابيت آمريكا براي كشورها و افراد متمول اين است كه مي تواند در زمان بي ثباتي سياسي امنيت سرمايه را فراهم كند و آن را بيمه كند. هيچ كس نگران مصادره پولي كه در ايالات متحده نگاه داري مي شود يا از دادن آن به نوع ديگري نيست. به دليل اين امنيت، ثروتمندان جهان مي پذيرند كه سود كمتري دريافت كنند. سرمايه هاي ايالات متحده در ساير كشورها برعكس ريسك بالاتري دارند و بايد سود بيشتري عايد اين كشور كنند.
اين مساله به خوبي توضيح مي دهد كه چرا در حقيقت يك تراز نسبي بين ديون و مطالبات آمريكا وجود دارد. مقروض بودن آمريكا چندان امر واضحي نيست. به نظر مي رسد كه نگراني از بدهي آمريكا بي جاست. اين امر اصلا مرا نگران نمي كند كه چين و ژاپن مبالغ سنگيني از آمريكا طلبكارند. از يك منظر مي توان گفت كه آنها دچار حماقت هستند كه زماني كه مي توانند درآمد بيشتري از سرمايه خود كسب كنند آن را جاي ديگري منتقل نمي كنند، اما اين تصميم گيري آنهاست.
به دليل سقوط اتحاد جماهير شوروي و تغييرات چين جهان آزادتري داريم. اين دو عمده ترين پيش برندگان آزادي دوران ما هستند. كشورهايي كه در نتيجه فروپاشي اتحاد شوروي از آن جدا شده اند سر جمع پيرو سياست هاي اقتصادي آزادتري هستند. اكثر اين كشورها دولت هاي آزادتري دارند و محدوديت هاي كمتري بر تجارت وضع كرده اند.بازار آزاد احتمالا با سرمشق ديگران قرار گرفتن گسترش مي يابد
- چين و ژاپن با تثبيت نرخ ارز خود با دلار آيا عملا به چيزي كه ماهيتا برتون وودز۲ است، يعني ترويج واحد پول باثبات ميان برخي از بزرگ ترين بازيگران تجارت جهان، متوسل شده اند؟
. فريدمن: بله. مي توان گفت كه اين امر اكنون صادق است. اما آنها تعهد چنداني به آن ندارند. ارزش واحد پول چين اخيرا اندكي صعود كرده است. واحد پول ژاپن نيز تغيير زيادي كرده است.
نظام توليد چين تا حد زيادي از ساير كشورهاي آسياي جنوب شرقي نفع مي برد. اين كشور مشتري ژاپن و كره و سايرين است. بنابراين حجم تجارت بسيار بيش از حجم خالص صادرات چين است. چين بايد ذخاير قابل توجهي براي تامين مالي اين داد و ستد داشته باشد.
- آيا كسري بودجه سنگين آمريكا شما را نگران نمي كند؟
. فريدمن: به هيچ وجه. تنها هزينه كردي كه ما را به اين جا رساند مرا نگران مي كند. اگر دولت ايالات متحده 40 درصد درآمد كشور را كه از طريق قرض يا ماليات به دست مي آيد، خرج مي كند در حقيقت از امكان هزينه آن توسط مردم جلوگيري مي كند. كسري بودجه نوعي ماليات غيرمستقيم است. البته سياستمداران ترجيح مي دهند قرض كنند تا ماليات بگيرند، زيرا در آن صورت كسي در انتهاي مسير بايد با پيامدهاي آن دست و پنجه نرم كند. در حال حاضر مي توان گفت كه كسري بودجه سنگين به دليل جلوگيري از هزينه كرد مجدد تاثير مثبتي دارد. از همين رو اين امر مي تواند مفيد باشد. اما اگر كسري بودجه ناشي از هزينه كرد بيشتر باشد، اثرات سويي برجا خواهد گذارد.
- چين با در پي گرفتن مدل بازار لنينيستي يا سيستم بازار آزاد اقتدارگرا مانند چيزي كه به دولت پينوشه در شيلي پيشنهاد كرديد، رشد قابل توجهي را از سال 1979 به بعد ثبت كرده است. آيا اين مدل مي تواند پايدار باشد؟
. فريدمن: نه. همان چيزي كه در شيلي به وقوع پيوست در چين نيز اتفاق خواهد افتاد. سرانجام آزادي سياسي سر از تخم بيرون خواهد آورد. ميدان تيان آن من اپيزود اول بود. ميدان هاي تيان آن من بسياري خواهيم داشت. نمي توان با بخش خصوصي توسعه يافت و هم زمان سياست را اقتدارگرا به پيش برد. اين امر به نبرد خواهد انجاميد. دير يا زود يك كدام بايد ميدان را به نفع ديگري خالي كند.
اگر آنها فضاي سياسي را آزاد نكنند، رشد اقتصادي پايان خواهد يافت.
نبايد اوضاع را تيره و تار دانست. آزادي فردي در كشور چين تا حد زيادي ارتقا يافته است و اين امر نقاط درگيري ميان افراد و دولت را افزايش خواهد داد. نسل جديد چين فرهيخته است و به خارج سفر مي كند. اين نسل مستقيما گزينه هاي جايگزين نظام سياسي را ديده است. از همين رو اقتدارگرايي تا حدي در حال نرم شدن است.
هنگ كنگ در اين زمينه پيشتاز است. اگر چين به تعهد خود مبني بر آزادي عمل هنگ كنگ در انتخاب مسير خويش متعهد باشد، هنگ كنگ چين را به دنبال خود خواهد كشاند. اگر به تعهد عمل نكنند، نشانه خوبي نيست. اما من خوشبينم.
- اينترنت چه تاثيري بر آزادي و بازار گذاشته است؟
. فريدمن: تاثير قابل توجهي گذاشته است. ببينيد در چين چه اتفاقي افتاده است. مردم مي توانند با يكديگر سخن بگويند و دولت علي رغم بيشترين تلاش ها نمي تواند آن را محدود كند.
اينترنت همچنين ما را به اطلاعات كامل درباره بازار نزديك مي كند. افراد و كمپاني ها به طور يكسان مي توانند از وراي مرزها و حوزه هاي متفاوت قدرت هرجا كه عرضه و تقاضا در بهترين حالت ايجاب كند به خريد و فروش بپردازند. بي ترديد اين امر امكان بستن ماليات را كاهش داده است. چرا بايد چيزي را از اين جا بخرم در حالي كه اگر آن را از يك كمپاني در ژاپن يا انگلستان يا برزيل بخرم بايد ماليات كمتري بپردازم؟
اينترنت موثرترين ابزاري است كه براي جهاني سازي در دست داريم.
- پس از نظر شما آزادي و بازار آزاد در قرن 21 پيروزمندانه رژه خواهند رفت و در چين يا ساير نقاط دچار پسرفت نخواهند شد؟
. فريدمن: بله. جهان كم و بيش آزادي را در آغوش كشيده است. سوسياليسم در معناي سنتي به معني مالكيت و تسلط دولت بر ابزار توليد بود. خارج از كره شمالي و برخي نقاط ديگر، هيچ كس در جهان امروز سوسياليسم را اين گونه معني نخواهد كرد. سوسياليسم ديگر باز نخواهد گشت. سقوط ديوار برلين بيش از تمام كتبي كه خودم يا فردريك هايك يا ديگران نوشتند به آزادي ياري رساند.
سوسياليسم امروز تنها به معني گرفتن درآمد طبقه دارا توسط دولت و دادن آن به طبقه ندار است. اين انتقال درآمد است و نه انتقال مالكيت.
- آيا ممكن است دولت به دليل مجموعه اي از واقعيت هاي جديد مانند: تغييرات تركيب جمعيتي، محيط زيست و تركيب عدم مساوات و دمكراتيزاسيون بازگشت كند؟
مردم كشورهاي غني در حال پيرشدن هستند. با صعود فرد و افول خانواده، از دولت خواسته خواهد شد كه بيمه درماني و تامين اجتماعي را به عهده گيرد. به دليل اجماع علمي در مورد تغييرات آب و هوا، تقاضا براي وضع قوانين بيشتر حكومتي در خصوص آب وهوا به گونه اجتناب ناپذيري افزايش خواهد يافت. گسترش بازارهاي آزاد جهاني همچنين به افزايش عدم تساوي انجاميده است. به گونه اي اجتناب ناپذير با گسترش دموكراسي، اكثريتي كه وضع چندان مناسبي ندارند براي برقراري عدالت اجتماعي تقاضاي توزيع ثروت متمولين را خواهند كرد.
. فريدمن: البته. دولت ممكن است بازگردد. تنها دليل اين كه بازار آزاد تحمل مي شود اين است كه بسيار كارآمدتر از هر نوع آرايش ديگري است. وقتي شما به نفع بازار آزاد استدلال مي كنيد، خلاف مسير شنا مي كنيد. وقتي چيزي دچار مشكل مي شود، تمايل طبيعي اين است كه بگوييم: بايد قانوني تصويب كنيم و كاري انجام دهيم.
استدلال به نفع بازار آزاد پيچيده و دشوار است و نيازمند اثبات تاثيرات ثانوي. مطمئن هستم كارآمدي بازار پيروز خواهد شد. اما ترديدي نيست مشكلات بازار آزاد نيز همراه آن است. ترديدي نيست كه فشار بسياري براي توسل به دولت به عنوان راه حل خواهد آمد.
در پايان جنگ جهاني دوم دولت 15 تا 20 درصد درآمد ملي را خرج مي كرد. اين ميزان بسيار بالا رفت و تا حدود زيادي به دليل الزامات بيمه درماني، حفاظت و نظارت بر محيط زيست و تامين اجتماعي تا دهه 80 به 40 درصد رسيد. از دهه 80 تا سال جاري اين مقدار ثابت مانده است. ما موفق به تغيير مسير روند نشده ايم، آن را شكست نداده ايم و يا به عقب نرانده ايم. تنها رشد آن را متوقف كرده ايم. متاسفانه اين امر فرض شما را تاييد مي كند.
جوامعي كه قشر سالمند رو به گسترشي دارد مي تواند همچنان موفقيت اقتصادي را تجربه كند در صورتي كه افراد در دوران كاري براي خود اندوخته بازنشستگي داشته باشند. در ايالات متحده، اروپا و ژاپن كه جمعيت سالمند روزافزوني دارند، نمي توان وضعيت موجود را تا ابد ادامه داد. تامين اجتماعي دچار بحران است و ما از جوانان امروز دريافت مي كنيم تا براي پيران امروز بپردازيم و روي جوانان فردا حساب كرده ايم كه براي پيران فردا چنان كاري كنند. اين طرح زماني مناسب بود كه شمار جوانان سريعتر از شمار مردم پير رشد مي كرد. وقتي نسبت معكوس است، اين نظام بايد برچيده شود. بسيار بهتر مي بود اگر افراد خود براي پيري خود مي اندوختند.چرا شركت هاي بيمه خصوصي در حالي كه متوسط سني مردم افزايش مي يابد و آنان پيرتر مي شوند دچار مشكل نمي شوند؟ آيا آنها در معرض همان مشكلات تغيير تركيب جمعيتي نيستند؟ تفاوت اين است كه آنها يك صندوق تاسيس كرده اند و نه يك نظام پرداخت دريافت.
- بوش در اوج قدرت حتي در بازار آزاد ايالات متحده نتوانست افكار عمومي را متقاعد كند به سمت خصوصي سازي تامين اجتماعي پيش بروند.
. فريدمن: ترديدي نيست كه معضل سالمندي آزموني است براي كارآمدي بازار در مقابل تقاضاهاي سياسي براي مداخله دولت.
در مورد اين پرسش كه آيا عدم مساوات در بازارها ممكن است اكثريت كمتر برخوردار را به سمت كنترل دموكراتيك دولتي هدايت كند مطمئن نيستم. موضوع اين نيست كه چقدر عدم مساوات وجود دارد، موضوع اين است كه چقدر فرصت در اختيار افراد قرار مي گيرد تا از طبقات پايين خارج شوند و به بالا برسند. اگر حركت كافي به سمت بالا باشد، مردم كارآمدي بازارها را خواهند پذيرفت. اگر فرصت پيش روي شما باشد، عدم مساوات تحمل مي شود. اين مزيت سيستم آمريكايي بوده است.
مشكل حال حاضر ايالات متحده آموزش ابتدايي و راهنمايي است. عدم مساوات در كشور ما افزايش يافته است، زيرا يك چهارم كودكان آمريكايي دوره متوسطه را به پايان نمي رسانند! در جهان امروز كه ضرورت مهارت احساس مي شود، ترك تحصيل كنندگان محكوم به زيستن در طبقات پايين اجتماعند. به نظر من اين ضعف نظام آموزش ابتدايي آمريكاست كه در انحصار دولت است.
- با جهاني سازي آيا ما شاهد آزادترين اقتصاد جهان تاكنون خواهيم بود؟
. فريدمن: خير. در قرن 19 ما شاهد تجارت آزادتري بوديم. اكنون نسبت به آن موقع كمتر شاهد جهاني سازي هستيم.
- آيا ما به آزادي قرن۱۹ بازمي گرديم؟
فريدمن: نمي دانم. به دليل سقوط اتحاد جماهير شوروي و تغييرات چين جهان آزادتري داريم. اين دو عمده ترين پيش برندگان آزادي دوران ما هستند. كشورهايي كه در نتيجه فروپاشي اتحاد شوروي از آن جدا شده اند سر جمع پيرو سياست هاي اقتصادي آزادتري هستند. اكثر اين كشورها دولت هاي آزادتري دارند و محدوديت هاي كمتري بر تجارت وضع كرده اند.بازار آزاد احتمالا با سرمشق ديگران قرار گرفتن گسترش مي يابد. هركس هركجا اكنون درك مي كند كه راه موفقيت كشورهاي توسعه نيافته بازارهاي آزادتر و جهاني سازي است.
- سرانجام نظرات شما بر ماركس و كينز پيروز شد. آيا اين پايان راه انديشه اقتصادي است؟ آيا فراتر از بازار آزاد كارآمدترين راه سازماندهي جامعه است، مي توان سخني گفت؟ يا اين انديشه آن گونه كه فرانسيس فوكوياما مي گويد پايان تاريخ است؟
. فريدمن: نه. بازار آزاد يك اصطلاح كلي است. مشكلات بسياري بروز خواهد كرد. بازار آزاد زماني كه دادوستد ميان دو فرد تنها بر آن دو تاثير مي گذارد به بهترين صورت كار مي كنند. اما حقيقت اين نيست. حقيقت اين است كه اغلب داد و ستد ميان شما و من بر شخص ثالثي تاثير مي گذارد. اين منشاء تمام مشكلات براي نياز به دولت است.
اين منشاء تمام مشكلات ناشي از آلودگي و بي عدالتي اجتماعي است.
اقتصاددانان خوبي مانند گري بكر و باب لوكاس روي اين موضوعات كار مي كنند. اين موضوع دلالت مي كند بر اين كه پايان تاريخ هرگز نخواهد آمد.
منبع: . لیبرال دمکرات