Sunday, August 06, 2006

جنگ لبنان وتصميم رژيم به رد قطعنامه شورای امنيت در زمينه پرونده هسته ای
*لاريجانی:اين قطعنامه‌اى كه صادر شده.. را رد مي‌كنيم و تعليق را نمي‌پذيريم و فعاليت‌هاى خود را ادامه مي‌دهيم.... هيچ كس در ايران نمي‌تواند پاى توقف غني‌سازى را امضا كند...تاثيرى كه بحران لبنان در پرونده هسته‌اى ايران دارد، بيشتر روشن‌گرى مي‌كند.
يادداشت: کامران صفايی روشنگری:رژيم اسلامی سرانجام صراحت داده است که تعليق غنی سازی اورانيوم را که خواست اصلی کشورهای غربی از رژيم اسلامی و پيش شرط توافق بر سر بسته پيشنهادی اروپاست نمی پذيرد. لاريجانی در کنفرانس مطبوعاتی خود با صراحت گفت:"اين قطعنامه‌اى كه صادر شده فاقد بار حقوقى است و عملاً با دست خودشان آژانس را از حيز انتقاع مي‌اندازد و ما به همين دليل آنرا رد مي‌كنيم و تعليق را نمي‌پذيرم و فعاليت‌هاى خود را ادامه مي‌دهيم.... هيچ كس در ايران نمي‌تواند پاى توقف غني‌سازى را امضا كند." در همان کنفرانس مطبوعاتی اين پرسش از لاريجانی مطرح شد که آيا رژيم تصميم به رد قطعنامه شورای امنيت را با توجه به نتايج جنگ سراييل با لبنان گرفته است که لاريجانی در اين زمينه تنها به بی اعتباری سازمان ملل در رابطه با جنگ لبنان اشاره کرد و در مورد رابطه اين جنگ با پرونده هسته ای ايران گفت: "تاثيرى كه بحران لبنان در پرونده هسته‌اى ايران دارد، بيشتر روشن‌گرى مي‌كند." آن چه در پس توضيحات لاريجانی عامدانه در ابهام ماند تا جوهر ماجراجويانه تصميم رژيم و پيامدهای آن را برای مردم ايران پنهان کند, پاسخ اين بود که جنگ لبنان در باره پرونده هسته ای ايران از چه چنبه روشنگری می کند؟ از اين جنبه که سازمان ملل غالبا به علت فشار آمريکا قدرت و توانايی واکنش مستقل در قبال بحران هايی نظير جنگ لبنان را ندارد؟ يا از اين نظر که ناتوانی تاکنونی اسراييل در از بين بردن حزب الله به سران جمهوری اسلامی اميدواری داده است که آمريکا و اسراييل توانايی حمله نظامی به ايران را ندارند و در صورت حمله هم شکست می خورند و بنابراين دليلی برای عقب نشينی در زمينه غنی سازی اورانيوم ندارند؟ توضيحات لاريجانی معطوف به محور اول بود, در حالی که اگر جنگ لبنان تاثيری بر تصميم قطعی رژيم در مرحله کنونی در رابطه با غنی سازی اورانيوم و واکنش به قطعنامه سازمان ملل داشته بنا به قاعده بايد مربوط به محور دوم باشد؛ چرا که نه لاريجانی و نه هيچ کس ديگر در صحنه سياست بين المللی نيازی نداشت تا جنگ لبنان درگيرد که از آن به اين نتيجه برسد که سازمان ملل شديدا زير فشار آمريکاست و جايی که پای منافع آمريکا و اسراييل در ميان باشد عليه آنها نمی تواند موضع بگيرد و هر قطعنامه ای هم با وتوی آمريکا بی اثر می شود. آمريکا سالهاست مصوبات شورای امنيت را در رابطه با اسراييل وتو کرده و زير پا گذاشته است و سازمان ملل هم نتوانسته اند کاری از پيش ببرد و اين واقعيتی است که همه می دانند و آنقدر بديهی و پيش پا افتاده است که ديگر نمی تواند "روشنگر" باشد. بنابر اين در حوزه تاثيرات جنگ لبنان بر تصميم رژيم به ادامه غنی سازی اورانيوم و رد پيشنهاد اروپايی و قطعنامه شورای امنيت, منطقا نه برخورد ابزاری شورای امنيت, بلکه بنا به قاعده می بايست ناکامی های تاکنونی اسراييل و آمريکا در لبنان تاثير داشته است. و خطر اصلی درست در همين تاثير و پيامدهای آن است: برای رژيم خامنه ای آوارگی يک سوم جمعيت لبنان و نابودی بخش های گسترده ای از زير ساخت های اقتصادی و تبديل شدن شهرکها و روستاهای اين کشور به تلی از ويرانه و مرگ دلخراش صدها غير نظامی و زخمی شدن هزاران نفر ذره ای ارزش ندارد, و اين ها "بهايی" نيست که در تصميم گيری رژيم در چهارچوب تعميم تجربه جنگ لبنان لحاظ می شود, آن چه از نظر رژيم بايد لحاظ شود اين است که عليرغم همه اين جنايت ها و اين تخريب گسترده, اسراييل و آمريکا تاکنون به هدف اعلام شده خود در لبنان يعنی نابودی حزب الله دست يافته اند يا نيافته اند, و اگر نيافته اند, پس در رابطه با ايران نيز نخواهند يافت و بنابراين لزومی ندارد در برابر آنها عقب نشينی کرد. و لذا لاريجانی می گويد:"تعليق را نمي‌پذيريم و فعاليت‌هاى خود را ادامه مي‌دهيم". اين درست همان "منطق" قدرت در رژيم های مستبد نامردمی است. جنگ لبنان ممکن است به اين يا آن صورت دير يا زود با پيروزی اسراييل يا حزب الله يا عدم شکست هيچ کدام و يا ناکامی نسبی هر دو طرف و يا هر معادله جديدی پايان يابد, اما التيام زخم های عميقی که بر پيکر مردم لبنان وارد آمده است, و جبران خسارات عظيمی که بر زيرساخت های اين کشور وارد شده سالها طول می کشد و در طول اين سال ها در حالی که سياستمداران حساب سود و زيان خود را از جنگ کرده اند و پرونده را بسته اند, و مزدشان را هم احيانا گرفته اند, مردم هستند که بايد زجر بکشند, مردمی که صدايشان جايی به گوش نخواهد رسيد و آلالم و مصائب شان ديگر خبرهای دست اول هيچ رسانه بزرگ جهانی نخواهد شد. چانه زنی در باره مقصران اصلی جنگ و عوامل گسترش يا کاهش آن, با پايان جنگ فروکش می کند, اما دوره رنج های ملت پايان نمی گيرد و ادامه می يابد. مگر امروز هيچ خبرگزاری بزرگی در راس اخبار خود می نويسد که هنوز در اثر ويرانی های شبکه برق در جنگ ايران و عراق, مردم خوزستان در گرمای 50 درجه با قطع برق روبرو هستند؟ مگر کسی می نويسد که اين همه سال بعد از جنگ, هنوز هفته ای 2 تا 3 نفر در ايران در اثر انفجار مين های کارسازی شده و پاکسازی نشده در مناطق مرزی جان خود را از دست می دهند؟ و حدود يک ميليون معلول اين جنگ با شرايط فجيعی دست به گريبانند و زندگی شان به مرگی زجرآور تبديل شده است؟ و مگر نادر تحقيقات دانشگاهی در مورد تاثيرات جنگ بر سلامت روانی مردمان نواحی جنگی اخبار اصلی رسانه های بزرگ جهانی می شود؟ (1) از نظر منافع رژيم اسلامی, ادامه خط رويارويی با غرب در پرونده هسته ای در شرايط کنونی ممکن است سود بيشتری برايش داشته باشد و يا نداشته باشد, ولی آمادگی رژيم برای رويارويی که از زبان رييس شورای امنيت ملی اش مورد تاکيد قرار گرفته, مردم ايران را به قربانگاه می برد. رژيم اسلامی مشروعيت ندارد که به خاطر حفظ موجوديتش خود با سرنوشت مردم ايران بازی کند و اين مردم را به کام تحريم و جنگ بکشاند. 1- تازه ترين نمونه از اين بررسی ها توسط دانشگاه آمريکايی "ييل" در رابطه با جنگ هشت ساله ايران و عراق و تاثيرانت آن بر سلامت روانی غيرنظاميان صورت گرفته که خبرگزاری فارس انتشار داده است. متن گزارش به شرح زير است: خبرگزارى فارس: بر اساس تحقيقات جديدى كه توسط دانشگاه "ييل" انجام شده، غيرنظاميان ايرانى كه در معرض حوادث جنگى زياد و تسليحات شيميايى دوران جنگ ايران-عراق قرار گرفته‌اند نسبت به كسانى كه در معرض حوادث جنگى كمترى بوده‌اند، سطوح بيشترى از اختلالات روانى را نشان مي‌دهند. به گزارش فارس، اين تحقيقات در جولاى 2004 بر روى 153 غيرنظامى در سه شهر مرزى ايران و عراق توسط محققان بخش اپيدمولوژى و سلامت عمومى دانشگاه پزشكى ييل انجام شد. اين گروه توسط فرنوش هاشميان، دستيار محقق درباره تاثيرات جنگ ايران-عراق كه 60 هزار تن تحت تاثير آثار جنگ‌افزارهاى شيميايى قرار گرفتند، رهبرى مي‌شد. اين گروه در عرض دو ماه در ايران مشكلات روانى مربوط به جنگ را در سه شهر بررسى كرد. يك شهر تنها با سلاحهاى متعارف كمى بمباران شده بود، شهر ديگر در معرض حوادث جنگى شديد قرار داشت و شهر سوم، سردشت، هم در معرض حوادث جنگى شديد و هم تسليحات شيميايى قرار داشت. اين گروه با ساكنان اين شهرها مصاحبه‌هاى 90 دقيقه‌اى رو در رو انجام داد و اختلالات رواني، استرس و افسردگى را در آنها اندازه‌گيرى كرد. افرادى كه در شهر سوم زندگى مي‌كردند نسبت به دو شهر ديگر داراى اختلالات روانى بيشترى بودند. 59 درصد از ساكنان سردشت در دوران زندگى خود اختلالات روانى را تجربه كرده بودند و 33 درصد هم اكنون اين بيمارى را دارند. همچنين 65 درصد گفتند نشانه‌هاى زيادى از اضطراب دارند و 41 درصد نشانه‌هاى افسردگى شديد داشتند. اين تحقيقات نشان داد در شهرهايى كه در معرض حوادث جنگى شديد قرار داشتند، نيز اختلالات روانى در ميان ساكنان وجود دارد. 31 درصد آنها در دوران زندگيشان اختلالات روانى داشتند و 8 درصد در حال حاضر دچار آن هستند. همچنين 25 درصد نشانه‌هاى زيادى از اضطراب داشته و در 12 درصد آنها نشانه‌هاى افسردگى شديد ديده مي‌شود. اين تحقيقات مورد حمايت مركز تحقيقات مهندسى و پزشكى جانبازان قرار داشت

Comments: Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?