Saturday, August 26, 2006


" ریشه تان در خاکهای هرزه گی مستور" !

برخی حوادث سیاسی روز، نظیر جنگ لبنان، بازهم عناصری از چپ اپورتونیست، این مدافعین رژیم ساواک و بورژوازی امپریالیستی، و دشمنان رسوا شده جنبشهای انقلابی در تاریخ معاصر ایران را، به سرافت تکرار ادعاهای ضد کمونیستی، و " افشاگری" علیه "چپ 57 " انداخت. از نظر این عناصر دروغگو و فاقد حداقلی از شعور سیاسی، گویا سازمان فدایی در دوره گذشته، به " اسطوره های مرتجع ضد امپریالیست"، نظیر حسن نصرالله و خمینی پلید، دلبسته بود! البته سایتهای اینترنتی از وابستگان به جریان "کمونیسم کارگری" تا مثلاً چپ دموکرات و ارگان " اکثریت " و هر سرکوبگر دیگری از این نوع، با کمال میل، و نظیر یک کشف بزرگ، چنین خزعبلات تکراری را تکثیر میکنند. این دروغگویان گوبلز مسلک فراموش کرده اند، که خود تا سال 1354، هنوز " فضل الله المجاهدین، علی القاعدین اجراً عظیما " سر داده، آیه های قرآن را برای مردم گرسنه و تحت سرکوب تفسیر کرده، برای ملاقات با خمینی در نجف، با برادران عمامه بسر خود، رقابت میکردند؛ آنها تازه در روزهای همه گیر شدن انقلاب بهمن، در اواسط سال 57 و تحت فشار شرایط سیاسی حاکم، نام و عنوان یک فرقه مذهبی را رها ساخته، تا حد جذب " سوسیالیسم" بدوی در چین وآلبانی رشد کرده، بنا به ادعای هنوز اثبات نشده خود، مارکسیست شدند. باید بر این حقیقت نیز تأکید کرد، که بسیاری و چه بسا صدها نفر از اعتماد کرده گان به چنین "مارکسیستهای" دروغینی، به مردم و مبارزه انقلابی تا پای شکنجه و مرگ وفادار مانده، در تصورات ارتجاعی از نوع بالا، هضم نشدند. بر آنها نمیتوان خرده گرفت؛ از آنجا که داوطلبانه و آگاهانه، عالیترین شکل زندگی، یعنی مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم، تا مرز فداکاری را، انتخاب نمودند.

در کنار موضوع بالا، نزاعهای مالی و محفلی در میان افرادی در خارج از کشور( موسوم به "سازمان فداییان- اقلیت")، و جدا شده از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت، باعث شده، تا تاریخ سازمان باز هم، به عرصه تاخت و تاز بیمارگونه عناصر حرفه ای ضد فدایی، مبدل شود. مرتجعین ضد انقلابی، که همه هنرشان فشردن چند دکمه کی برد، و صحنه چرخانی مضحک در یک اتاق مجازی شبه چپ است، حادثه بالا را بهانه کرده، با لحنی سرکوبگرانه و اشراف منشانه، به لجن پراکنی علیه سازمان فدایی و انقلابیگری نسل گذشته، دست میزنند. تجارب همه سالهای پس از سیاهکل، تردیدی باقی نگذاشته است، که خصومت ورزی چنین افراد و جریاناتی علیه فدایی، قرابتی با مبارزه انقلابی و امر سازماندهی مردم نداشته، ماهیتاً از نوع تبلیغات ضد یهودی و ضد خارجی دسته جات راست افراطی در اروپا است. این شیوه یاوه گوییهای عصر حجری، به هسته اصلی کاراکتر شخصی ناصادق آنها تعلق داشته، فاقد کمترین ارزش سیاسی است. اینکه در بحبوحه جنگ و کشتار در لبنان، آنها به نفرت پراکنی علیه سازمانی که 35 سال قبل در ایران تشکیل شده میپردازند، خود گواه محتوای ارتجاعی چنین بافته هایی، و ذهن بیمار چنین مرتجعینی است؛ و اینکه آنها، کلمات بی روح " کمونیسم " و " کارگر"، را جار زده، به لجن میکشند، تنها عمق عوامفریبی، و ضد کمونیسم ذاتی آنها را افشاء میکند. چنین تبلیغات ارتجاعی، بمثابه جزئی از فرهنگ ضد کمونیستی رایج در جامعه سرمایه داری، هدفی جز ترور روانی روزمره مبارزین و مردم، و جلوگیری از کار وتلاش انقلابی را دنبال نمیکند؛ همچنانکه تا به امروز در ایران، نتیجه و کارکردی بجز این نداشته است. اما این واقعیت، یاد آوری حقایقی در هر مناسبتی، پیرامون این جریانات رسوا شده در نزد مردم را، منتفی نمی سازد. بازتکثیر مقاله پایین، ازاین رو، ضرورت پیدا کرد.
-------------------------------------------
علیه هیستری ضد فدایی

اکبر تک دهقان
چاپ اول 28 بهمن 1384 -18 فوریه 2006
چاپ دوم، با تصحیحات انشایی، 1 شهریور 1385- 23 اوت 2006

سی و پنجمین سالگرد گرامیداشت حماسه سیاهکل، و تأسیس سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، نه فقط فرصتی برای بزرگداشت این نقطه عطف تاریخی، بلکه در عین حال فرصتی برای نفرت پراکنی دوستان دروغین مردم، و مخالفین هیستریک جریان فدایی فراهم آورد. عناصر کاسبکار، خود گنده بین و انفرادمنش، بی عمل و پر حرف، که طی دوره سلطه رژیم ساواک جز پراکندن ترهات پوچ، آنهم در خارج از کشور، اقدام دیگری از آنها سرنزد، امروز هم دروغ وتحریف و بغض و کینه جریانات راست افراطی را، تحت پوشش چپ رادیکال، بر زبان می آورند. فدایی بمثابه پیشروترین نیروی سیاسی از مردم ایران، بار اصلی مبارزه با رژیم سلطنتی، همچنین بار اصلی تعرض سازمانیافته به مراکز حساس رژیم را در قیام بهمن، بر دوش کشید؛ اگر کسی هنوز هم قادر به درک این حقیقت نیست، این دیگر مشکل خود اوست. در حالیکه مخالفان ابدی جریان فدایی، جرأت و شجاعت حداقلی از دخالت انقلابی در تمام آن سالهای سیاه را بخود ندادند؛ از آنجا که با تمام وجود به گذران امور یک روشنفکر بی عمل چسبیده، لذت بردن از عبارت پردازی را پیشه خود ساخته بودند. امروزه برخی از آنها در واقعیت ضعف و پراکنده گی در صفوف فدایی اغراق کرده، ادعاهای تحقیر کننده، ملال آور و فاقد ارزش علمی را، با بدوی ترین لحن بیان و بی نزاکتی یک ضد کمونیست دو آتشه، بر زبان می آورند. روشن است، چنین خصومت ورزی ای با تلاش بزرگ آگاه ترین شهروندان کشور، تنها نمایش انفعال و نفرت و ترس چنین عناصر خودستا، از فداکاری پیشروان و انقلابی گری توده های مردم است؛ باقی عبارت پردازیهای آنها نظیر همیشه، پند و اندرزهای کشیشان " چه باید کرد" ورق زده است، که مردم بی نیاز از آنها هستند. بزرگترین خدمت چنین ناصحانی به فداییان، همانا ختم همین اندرزهای خسته کننده آنهاست. درهم ریختگی و " فروپاشیده گی" در صفوف کارشناسان خود خوانده تاریخ سازمان فدایی، بمراتب بیش از صفوف این نیرو است.

اخیراً در این رابطه مقاله ای در یک سایت اینترنتی، برای چندمین بار طی ماههای اخیر، سرباز کردن کینه ها و بغض های فروخورده قدیمی علیه جریان فدایی را به نمایش گذاشته است. مقاله مزبور سخنرانی ( درست یا نادرست ) عباس توکل را بهانه قرار داده، بر زمینه تفکری نهیلیستی، مشتی ادعاهای تحریف شده پیرامون تاریخ فدایی ( حتی عنوان فدایی! ) را بهم بافته، با گستاخی یک سلطنت طلب افراطی، انقلابیون کمونیست را تحقیر کرده، به جانباختگان پیشگام فدایی لگد میزند. مقاله مورد بحث به شیوه ای تماماً غیر سیاسی و آشکارا ارتجاعی، نظریات تئوریک و دیدگاههای سیاسی سازمان فدایی را، به چند صفحه "جزوه ناقص" و بی ارزش تنزل داده، آنها را به تمسخر میکشد. فداییان و هر مبارز سیاسی جدی از دوره گذشته، مطمئناً کمترین ارزشی برای چنین برخوردهای کینه توزانه ای، علیه پیشروترین مبارزین دهه های 40 و 50 این کشور، قائل نخواهند گشت. چنین افرادی به جای تکثیر ادعاهای مبتذلی که از فرط تکرار، مبتذل تر شده است، بهتر بود اندکی از آنچه خود به عنوان یک جریان سیاسی انجام داده اند، سخن میگفتند؛ تا شاید برای مردم مستأصل ایران، الگویی از دخالتگری انقلابی، در شرایط کنونی شکل میگرفت. مگر جریان فدایی در دوره تسلط رژیم گذشته، در مقابل " کار سیاسی" آنها ایستاده، و مانع از رفتن آنها به " درون کارخانجات " میشد؟ انسان باید در کمون های اولیه و پول پوتیسم درجا بزند، اگر تصور کند، کار سیاسی یعنی اینکه یک سازمان کمونیستی، باید دانشجو و شاعر و نویسنده و مهندس و دکتر و استاد دانشگاه را، به کارخانجات اعزام نماید تا کارگر شوند! ("ما از برنج خلق شده ایم"!، خیو سامفان، معاون پول پوت) و چون فداییان اساس کار انقلابی خود را بر چنین تصورات عصر حجری قرار ندادند، پس کار کمونیستی را نمی شناختند! حاصل کار آنهایی که چنین دیدگاههای بیگانه با کمونیسم را تبلیغ میکردند، چه بود و چه شد؟ چرا آنها از شدت بزدلی و چسبیدن چهار دست و پا به منافع شخصی خود، از دیواری که " موش" داشت، هزاران کیلومتر فاصله گرفته، در اروپا و آمریکا لم داده، حاضر به ریسک کردن و ایجاد یک تشکیلات انقلابی نمی شدند؟ چنین افرادی حتماً در دوره اخیر تا این حد رشد کرده و یاد گرفته اند، که آنها باید به خود زحمت داده، و شخصاً دست به عملی ساختن تئوری های ساخته خود میزدند. فداییانی که برای شکستن ابهت ساواک، نابودی فضای اختناق وایجاد فضای تنفس برای جنبشهای اجتماعی، خود را به آب و آتش میزدند، برای تحقق چنین تئوریهای بدوی، قدم به عرصه مبارزه نگذاشته بودند. از طرف دیگر و بویژه، چنین " منتقدینی"، در سرتاپای ادعاهای بی پایه خود علیه این نیرو، همواره سرکوب و ترور در رژیمهای حاکم را از قلم انداخته، مخاطبین خود را فریب داده، حتی بطورغیر مستقیم نیروهای مبارز را، مسئول دامن زدن به اختناق حاکم معرفی میکنند؛ از آنجا که هیچگونه تصور واقعی از زندگی و مبارزه، در شرایط رژیمهای ترور در ایران ندارند. در دنیای ذهنی آنها، در ایران هم فضای مناسب کار علنی سیاسی حاکم بوده، اما چریکهای فدایی آن را درک نکرده، به عملیات مسلحانه و " ماجراجویی " متوسل گشتند.

هم اینک 27 سال از سلطه شوم این رژیم پلید، در شرایط تضعیف سازمان فدایی، و تقویت مخالفان آن گذشته است. خیل " سیاسی کاران " و انبوه نوابغ جنبش کمونیستی زحمت کشیده، یک حزب سیاسی انقلابی بزرگ و قابل اعتماد، برای بخش پیشرو جامعه را، به مردم نشان دهند؛ تا اینهمه چشمهای ملتمس، به سوی پنتاگون و رامسفلد خیره نشوند. در این سالها مطمئناً دیگر جریان فدایی، مزاحم کسی در" آگاه سازی" کارگران و تشکل آنان نبوده است. بوِیژه اینکه برای دور زدن و حذف جریان فدایی در" فرصت طلایی" زمین گیر شدن آن، بقدر کافی هم احزاب " طبقه کارگر" تشکیل شده اند؛ طوری که " انسان از فرط وفور در مضیقه می افتد". با اینحال سرنوشت اعتصاب اخیر کارگران شرکت واحد نشان داد، حاصل کار جریانهای " کارگری" در ایجاد یک سازمان کمونیستی تأثیرگذار، طی 27 سال، اندکی بیش از هیچ و پوچ بوده است. حاصل کار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، در کشاندن مردم به مبارزه و قیام مسلحانه، پایه ریزی جنبش نوین کمونیستی و ایجاد یک سازمان بزرگ اما، آنهم فقط طی 8 سال، دهها بار بیش از این بوده است.

بخش اعظم " نقد " تئوری و پراتیک سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در رژیم سابق، هرگز از کینه توزی و خصومت ورزی، علیه دخالتگری انقلابی فداییان فراتر نرفت؛ از آنجا که فعالیت عملی این سازمان، ادعاهای " سیاسی کاران" حرفه ای را بر ملا ساخته، آنها را ناچار به آشکار ساختن ماهیت منفعل و ترس مفرط خود از ایجاد یک تشکیلات مبارز، در شرایط رژیم ساواک نمود. " منتقدین" پر کینه علیه فداییان، اگر روزی هزار بار هم، از مرزبندی با حزب توده دم بزنند، در عمل اما کمترین تفاوتی با روحیات، عادات، انگیزه ها، آرزوها، دلخوشیها و شیوه زندگی یک توده ای ندارند. از این رو " نقد " چنین جریاناتی به فداییان، همواره و مستقیماً، هم در تئوری و هم در پراتیک، از حزب توده و " نقد " ضد مارکسیستی آن به سازمان فدایی، سر در آورده است.
*** *** ***
www.j-shoraii.blogspot.com damawand58@yahoo.com

سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Comments: Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?